سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

مردم سالاری دینی

انسان وقتى از نزدیک حجم کار را، ظرافت کار را، سختى کار را مى‌بیند، در دلش این افراد را تکریم میکند. من به جناب آقاى جنتى و بعضى از آقایان عرض میکردم که واقعاً هر وقت یادم مى‌آید کارى را که شماها دارید میکنید، در دلم شما را تکریم میکنم. مکرر در مکرر دعا میکردیم که خدا به اینها قوّت بدهد، توانائى بدهد؛ هم اینها، هم دولت و وزارت کشور، هم مسئولین حفاظت و امنیت که توانستند امنیت انتخابات را تأمین کنند، هم مسئولین تبلیغات، صدا و سیما و دیگران. اینها واقعاً کارهاى برجسته و بزرگى انجام دادند؛ توانستند این مسئولیت بزرگ را، این کار بزرگ را، این پروژه‌ى بسیار سنگین و مهم و حیاتى را به بهترین وجهى از آب دربیاورند. خب، این الگوى ماست؛ الگوى مردم‌سالارى اسلامى.
در مردم‌سالارى اسلامى، روح، لُب و ماده‌ى اصلى عبارت است از اسلام؛ از این هیچ تخطى‌اى نباید بشود؛ و وجود ندارد و ان‌شاءاللّه‌ بعد از این هم نخواهد داشت. در تنظیم قوانین، در گزینش افراد، معیار ما اسلام است. شکل کار، قالب کار، روش مدیریت، مردم‌سالارى است؛ یعنى مردمند که وارد صحنه میشوند، به اسلام هم از بن دندان عقیده دارند؛ ولو حالا ممکن است کسى از ظواهر بعضى از آنها حدس نزند که اینها به اسلام و به نظام اسلامى پایبندند؛ اما واقعاً پایبندند، اسلام را دوست میدارند.
تجربه‌ى این سى و سه سال هم نشان داده که اسلام میتواند به یک کشور عزت بدهد؛ میتواند یک ملت را سربلند کند؛ میتواند اهداف خوبى را ترسیم کند؛ میتواند راه‌هائى را به سوى این اهداف، هموار و مسطح کند؛ میتواند حرکت علمى ایجاد کند؛ میتواند حرکت فناورى و صنعتى ایجاد کند؛ میتواند حرکت تقوائى و اخلاقى ایجاد کند؛ میتواند آنها را در مقابل ملتهاى دیگر روسفید کند؛ اینها اتفاقاتى است که در کشور ما افتاده؛ اینها کارهاى بزرگى است که به برکت اسلام در این کشور انجام گرفته. اسلام همچنان لُب و محتوا و ماده‌ى اصلى حرکت نظام ماست، شکل هم شکل مردم‌سالارى است؛ از هم جدا نیستند. یعنى این مردم‌سالارى هم باز از خود اسلام سرچشمه گرفته.

اینکه گفته بشود ما مردم‌سالارى را از غربى‌ها یاد گرفتیم، خطاست. صورت ظاهر، یکى است؛ اما مردم‌سالارى ما ریشه در یک معرفت دینى دیگر و یک جهان‌بینى دیگرى دارد، تا آنچه که آنها میگویند. ما براى انسانها کرامت قائلیم، براى رأى آنها ارزش قائلیم و حضور آنها را وسیله‌اى میدانیم براى اینکه اهداف الهى تحقق پیدا کند و بدون آن امکان‌پذیر نیست.

غربى‌ها جور دیگرى عمل میکنند. البته هم ما چهارچوبهائى داریم، هم آنها؛ آنها چهارچوبهاشان ظالمانه است. در یک کشورى کسى به افسانه‌ى هولوکاست اعتراض میکند، میگوید من قبول ندارم؛ او را زندان مى‌اندازند، محکومش میکنند که چرا یک حادثه‌ى پندارىِ تاریخى را انکار میکنى! حالا گیرم پندارى هم نباشد - واقعى باشد - خیلى خوب، انکار یک حادثه‌ى واقعىِ تاریخى مگر جرم است؟ اگر براى کسى روشن نشد، ثابت نشد و او انکار کرد یا حتّى در آن تردید کرد، او را بیندازند زندان! الان در کشورهاى مدعى تمدن در اروپا قضیه این است: اگر کسى اعتراض کند، تردید کند، قبول نداشته باشد، دادگاه‌ها محکومش میکنند؛ آن وقت به پیغمبر اعظم، به این انسان برجسته‌ى همه‌ى تاریخ، صریحاً اهانت میکنند، مقدسات یک میلیارد و نیم مسلمان را مورد توهین قرار میدهند، کسى حق ندارد به این اعتراض کند که چرا شما این کار را کردید! ببینید این چه چهارچوبهاى غلط و مفتضحى است. چهارچوب آنها این است. اگر کسى در آنجا با حجاب ظاهر بشود - در دانشگاه یا در محیط کار - مجرم است! این چهارچوب است دیگر، منتها چهارچوبهاى غلط و معوج، برخلاف فطرت انسان، برخلاف فهم درست انسان. چهارچوبهاى ما چهارچوبهاى الهى است: ما با فساد مخالفیم، با فحشا مخالفیم، با انواع و اقسام انحرافات بشرى مخالفیم، برابر آنچه که شریعت و دین به ما مى‌آموزد. ما معتقدیم بایستى در مقابل این انحرافها ایستاد، راه‌هاى زندگى را باید از اسلام و قرآن و الهام الهى و وحى الهى گرفت. این چهارچوب ماست. این شد مردم‌سالارى دینى. این الگوى ماست.

ملتهاى مسلمان هم اگر میخواهند بدانند جمهورى اسلامى چه میگوید و داعیه‌ى او چیست، بدانند ما داعیه‌مان این است: ما از اسلام صرف نظر نمیکنیم؛ احکام الهى و شریعت الهى را که شریعت اسلامى است، در همه‌ى امور زندگى‌مان واجب‌الاتّباع میدانیم؛ تلاش و سعیمان هم این است که به این برسیم. چهارچوب و قالب ما براى ورود در این میدان هم مردم‌سالارى دینى است. مردم باید بیایند انتخاب کنند. قانونگذار را که بر این اساس قانون خواهد گذاشت، بایستى مردم معین کنند. مجرى را باید مردم معین کنند. همه چیز با انتخاب مردم، با حضور مردم، با عزت مردم و کرامت مردم است.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 1:2 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

بیداری اسلامی

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

الحمدللَّه ربّ العالمین و الصّلوة والسّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّیّبین و صحبة المنتجبین.

قال اللَّه العزیز الحکیم: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. «یا أیّها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحى الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل على‌اللَّه و کفى باللَّه وکیلاً».
به حضار گرامى و میهمانان عزیز خوشامد میگویم. آنچه ما را در اینجا گرد آورده، بیدارى اسلامى است؛ یعنى حالت برانگیختگى و آگاهى‌اى در امت اسلامى که اکنون به تحولى بزرگ در میان ملتهاى این منطقه انجامیده و قیامها و انقلابهائى را پدید آورده که هرگز در محاسبه‌ى شیاطین مسلط منطقه‌اى و بین‌المللى نمى‌گنجید؛ خیزشهاى عظیمى که حصارهاى استبداد و استکبار را ویران و قواى نگهبان آنها را مغلوب و مقهور ساخته است. شک نیست که تحولات بزرگ اجتماعى، همواره متکى به پشتوانه‌هاى تاریخى و تمدنى و محصول تراکم معرفتها و تجربه‌ها است. در صدوپنجاه سال اخیر حضور شخصیتهاى فکرى و جهادى بزرگ جریانساز اسلامى در مصر و عراق و ایران و هند و کشورهاى دیگرى از آسیا و آفریقا، پیش‌زمینه‌هاى وضع کنونى دنیاى اسلامند.

همچنانکه تحولات دهه‌هاى پنجاه و شصت میلادى در تعدادى از این کشورها که به رژیمهاى غالباً متمایل به تفکرات و ایدئولوژیهاى مادى منتهى شد و به اقتضاى طبیعت خود پس از چندى در دام قدرتهاى استکبارى و استعمارى غرب گرفتار آمد، تجربه‌هاى درس‌آموزى‌اند که سهم وافرى در شکل دادن به اندیشه‌ى عمومى و عمیق کنونى دنیاى اسلام دارند. ماجراى انقلاب کبیر اسلامى در ایران که در آن به تعبیر امام خمینى عظیم، خون بر شمشیر پیروز شد و تشکیل نظام ماندگار و مقتدر و شجاع و پیش‌رونده‌ى جمهورى اسلامى و تأثیر آن در بیدارى اسلامى امروز، نیز خود داستان مفصل و در خور بحث و تحقیقى است که یقیناً فصل مشبعى در تحلیل و تاریخ‌نگارى وضعیت کنونى دنیاى اسلام را به خود اختصاص خواهد داد. حاصل آنکه حقایق رو به افزایش کنونى در دنیاى اسلام، حوادث بریده از ریشه‌هاى تاریخى و زمینه‌هاى اجتماعى و فکرى نیستند تا دشمنان یا سطحى‌نگران بتوانند آن را موجى گذرا و حادثه‌اى در سطح بینگارند و با تحلیلهاى انحرافى و غرض‌آلود، مشعل امید را در دل ملتها خاموش سازند.

من در این گفتار برادرانه میخواهم بر روى سه نقطه‌ى اساسى درنگ کنم:
1- نگاهى اجمالى به هویت این قیامها و انقلابها.
2- خطرات و آسیبهاى بزرگى که بر سر راه آن قرار دارد.
3- پیشنهادهائى در علاج‌جوئى و پیشگیرى از آسیبها و خطرها.
1- در موضوع اول، به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در میدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصله‌ى عمیقى است میان چنین حضورى با قیامى که به وسیله‌ى یک جمع نظامى یا حتى یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بى‌تفاوت مردم یا حتى مورد رضایت آنان انجام میگیرد. در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از کشورهاى آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى کشورها، که دستجات کودتاگر یا هسته‌هاى کوچک و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل کردند و آنگاه که خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزه‌ها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض کردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن کشورها تسلط یافت. این بکلى متفاوت است با تحولى که بر دوش توده‌ى مردم است و آنهایند که جسم و جان خود را به میدان مى‌آورند و با مجاهدت و فداکارى، دشمن را از صحنه بیرون میرانند. در اینجا این مردم‌اند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسائى و معرفى و تعقیب میکنند، آینده‌ى مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازه‌ى انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولى به عوامل نفوذى دشمن نمیدهند. در حرکت مردمى ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولى از سطحى‌گرى و ناپایدارى به دور است؛ کلمه‌ى طیبه‌اى است مصداق کلام خداوند که فرمود: «ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء». من وقتى پیکر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم، یقین کردم که این انقلاب پیروز خواهد شد. حقیقتى را بگویم: پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل نظام اسلامى در ایران که زلزله‌ى عظیمى را در حکومتهاى دنیاطلبان شرق و غرب پدید آورد و ملتهاى مسلمان را در جوش و خروشى بى‌سابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتیم که مصر پیش از همه جا به پا خیزد. سابقه‌ى جهاد و روشنفکرى و تربیت شخصیتهاى بزرگ مجاهد و متفکر در مصر، این توقع را در دل ما برمى‌انگیخت. اما از مصر صداى واضحى شنیده نمیشد. من در دل، خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه میکردم: اَراکَ عَصِیَّ الدَّمعِ شیُمتُک الصبر/اَما لِلهوى نهىٌ علیک و لا امرٌ

وقتى ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهاى مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم. ملت مصر با همان زبان دل به من میگفت:
بَلى اَنَا مُشتاقٌ و عِندِىَ لَوعةٌ/ولکنَّ مِثلى لایُذاعُ لهُ سِرٌّ.
این سرّ مقدس؛ یعنى انگیزه و عزم قیام، بتدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شکل گرفت و در لحظه‌ى مناسب تاریخى، عریان در صحنه‌اى پرشکوه به میدان آمد. تونس و یمن و لیبى و بحرین هم دقیقاً محکوم به همین حکمند؛ «و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.» در چنین انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهاى پیش‌ساخته‌ى گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبیت میشود. با این محاسبه بروشنى میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهاى کنونى منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجه‌ى اول اینها است:

احیاء و تجدید عزت و کرامت ملى که در طول زمان با دیکتاتورى حاکمان فاسد و با سلطه‌ى سیاسى آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.

برافراشتن پرچم اسلام که عقیده‌ى عمیق و دلبستگى دیرین مردم است و برخوردارى از امنیت روانى و عدالت و پیشرفت و شکوفائى‌اى که جز در سایه‌ى شریعت اسلامى به دست نخواهد آمد.

ایستادگى در برابر نفوذ و سلطه‌ى آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آورده‌اند.

مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلى صهیونیست که استعمار چون خنجرى در پهلوى کشورهاى منطقه فرو برده و وسیله‌اى براى ادامه‌ى سلطه‌ى اهریمنى خود ساخته و ملتى را از سرزمین تاریخى خود بیرون رانده است.

بى‌شک این حقیقت که انقلابهاى منطقه متکى به این اصول و خواستار تحقق آنها است، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همه‌ى تلاش خود را به کار میبرند تا آن را انکار کنند، ولى واقعیت با انکار آن دگرگون نمیشود.

مردمى بودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشکیل هویت آنها است. قدرتهاى خارجى که با آخرین توانائیها و شگردهاى خود سعى میکردند حکام مستبد و فاسد و وابسته را در این کشورها حفظ کنند و تنها هنگامى از حمایت آنها دست برداشتند که قیام و عزم مردم، هیچگونه امیدى براى آنها باقى نگذاشت، حق ندارند خود را در پیروزى این انقلابها سهیم بدانند. در جائى مانند لیبى هم، ورود و دخالت آمریکا و ناتو نمیتواند حقیقت را مشوب کند. در لیبى، ناتو ضایعه‌هاى بى‌جبران آفریده است. اگر دخالت نظامى ناتو و آمریکا نبود، ممکن بود مردم اندکى دیرتر پیروز شوند، ولى در عوض این همه زیرساخت نابود نمیشد؛ این همه نفوس بى‌گناه از زنان و کودکان کشته نمیشدند و آنگاه دشمنانى که خود سالها همراه و همدست قذافى بوده‌اند، مدعى حق دخالت در این کشور مظلوم و جنگ‌زده، نمیشدند. مردم و نخبگان مردمى و کسانى که از مردم برآمده‌اند، خود صاحبان این انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسیم‌کننده‌ى مسیر آینده و رو به تکامل آن میباشند و خواهند بود ان‌شاءاللَّه.

2- در موضوع آسیبها و خطرها. نخست باید تأکید کنم که خطر هست، ولى راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که : «انّ کید الشّیطان کان ضعیفا». خداوند درباره‌ى گروهى از مجاهدان صدر اسلام میفرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم». خطرها را باید شناخت تا در مواجهه با آن حیرت و تردید پیش نیاید و چاره و علاج، شناخته شده باشد. ما با این خطرها پس از پیروزى انقلاب اسلامى روبه‌رو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبرى امام خمینى و بصیرت و فداکارى مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئه‌ها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد. من این آسیبها را به دو قسم میکنم: آنها که در درون خود ما ریشه دارد و از ضعفهاى ما بر میخیزد، و آنها که دشمن به طور مستقیم آن را برنامه‌ریزى میکند. دسته‌ى اول، چیزهائى از این قبیل است: احساس و گمان اینکه با سقوط حاکم وابسته و فاسد و دیکتاتور، کار تمام شد. راحتىِ خیالِ ناشى از احساس پیروزى و به دنبال آن کم شدن انگیزه‌ها و سست شدن عزمها، نخستین خطر است. و آنگاه این خطر مهیبتر میشود که اشخاص در صدد تصاحب سهم ویژه در غنیمتِ به دست آمده باشند.

ماجراى جنگ اُحد و غنیمت‌جوئى مدافعان تنگه که به شکست مسلمانان انجامید و مجاهدان از سوى خداوند متعال سرزنش شدند، یک نمونه‌ى نمادین است که هرگز نباید از یادها برد. مرعوب شدن از هیمنه ظاهرى مستکبران و احساس ترس از آمریکا و دیگر قدرتهاى مداخله‌گر، آسیب دیگرى از این دسته است که باید از آن پرهیز کرد. نخبگان شجاع و جوانها باید این ترس را از دلها بیرون کنند. اعتماد به دشمن و در دام لبخندها و وعده‌ها و حمایتهاى آنها افتادن نیز آسیب بزرگ دیگرى است که به طور ویژه باید پیشروان و نخبگان از آن بر حذر باشند. دشمن را با علاماتش در هر لباس باید شناخت و از کید او که در مواردى در پسِ ظاهرِ دوستى و کمک پنهان میشود، باید ملت و انقلاب را مصون ساخت. روى دیگر این صفحه، مغرور شدن و دشمن را غافل دانستن است؛ شجاعت را باید با تدبیر و حزم در هم آمیخت. در مقابل شیطان جن و انس، باید همه‌ى ذخائر الهى در وجود خود را به کار گرفت. ایجاد اختلاف و به جان هم انداختن انقلابیون و رخنه در پشت جبهه‌ى مبارزه، نیز آفتى بزرگ است که با همه‌ى توان باید از آن گریخت.

آسیبهاى دسته‌ى دوم را غالباً ملتهاى این منطقه در حوادث گوناگون آزموده‌اند. نخستین آسیب، بر روى کار آوردن عناصرى است که خود را متعهد به آمریکا و غرب میدانند. غرب میکوشد پس از سقوط ناگزیر مهره‌هاى وابسته، اصل سیستم و اهرمهاى اصلى قدرت را حفظ کند و سر دیگرى را بر روى این بدن بگذارد و بدین وسیله سلطه‌ى خود را همچنان ادامه دهد. این به معناى هدر رفتن همه‌ى تلاشها و مجاهدتها است. در این مرحله اگر با مقاومت و هشیارى مردم مواجه شوند، میکوشند تا بدیلهاى انحرافى گوناگون در پیش پاى نهضت و مردم بگذارند. این سناریو میتواند پیشنهاد مدلهاى حکومتى و قانون اساسى‌هائى باشد که کشورهاى اسلامى را بار دیگر در دام وابستگى فرهنگى و سیاسى و اقتصادى به غرب بیفکند، و میتواند نفوذ میان انقلابیون و تقویت مالى و رسانه‌اى یک جریانِ نامطمئن و به حاشیه راندن جریانهاى اصیل در انقلاب باشد. این نیز به معنى بازگرداندن سلطه‌ى غرب و تثبیت مدلهاى نوسازى شده‌ى غربى و بیگانه از اصول انقلاب و در نهایت، تسلط آن‌ها بر اوضاع است. اگر این تاکتیک نیز به نتیجه نرسد، تجربه‌ها به ما میگوید که آنگاه روشهائى چون هرج و مرج و تروریزم و جنگ داخلى میان پیروان ادیان یا قومیتها یا قبائل و احزاب و یا حتى میان ملتها و دولتهاى همسایه، و همراه با آن، حصر اقتصادى و تحریم و بلوکه کردن سرمایه‌هاى ملى و نیز هجوم همه جانبه‌ى تبلیغاتى و رسانه‌اى را در پیش خواهند گرفت. مقصود آنان از این همه، خسته و نومید کردن مردم و مردد و پشیمان کردن مبارزان است، که میدانند در این صورت، شکست دادن انقلاب، ممکن و آسان خواهد شد. ترور نخبگان صالح و مؤثر یا بدنام کردن برخى از آنان و از سوئى خریدن کسانى از سست‌عنصران، نیز در شمار روشهاى متداول قدرتهاى غربى و مدعیان تمدن و اخلاق است. در ایران اسلامى، اسناد لانه‌ى جاسوسى که به دست انقلاب افتاد، نشان داد که همه‌ى این توطئه‌ها، بدقت از سوى رژیم ایالات متحده‌ى آمریکا براى ملت ایران برنامه‌ریزى شده بود. براى آنان بازگرداندن ارتجاع و استبداد و حاکمیت وابسته در کشورهاى انقلابى، اصلى است که همه‌ى این روشهاى کثیف را تجویز میکند.

3- در آخرین بخشِ سخنانم، توصیه‌هائى را بر اساس تجربه‌ى عینى خودمان در ایران و آنچه از مطالعه‌ى دقیق دیگر کشورها به دست آمده است، در معرض دید و تشخیص و انتخاب شما میگذارم. شک نیست که شرائط ملتها و کشورها در همه چیز یکسان نیست، ولى بیناتى وجود دارد که میتواند براى همه مفید باشد.
اولین سخن آن است که با توکل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به وعده‌هاى مؤکد نصرت الهى در قرآن و به کارگیرى خرد و عزم و شجاعت، میتوان بر همه‌ى این موانع فائق آمد و پیروزمندانه از آنها عبور کرد. البته کارى که شما بدان همت گماشته‌اید، بسى بزرگ و سرنوشت‌ساز است. پس باید زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل کرد. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) در خطبه‌ای فرموده است: فانّ اللَّه لم یقصم جبّارى دهر قطّ الّا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فى دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.

توصیه‌ى مهم آن است که خود را همواره در میدان بدانید: «فاذا فرغت فانصب». همیشه خداوند را حاضر و کمک‌کار خود بدانید: «و الى ربّک فارغب». و پیروزیها ما را دچار غرور و غفلت نکند: «اذا جاء نصراللَّه و الفتح و رأیت النّاس یدخلون فى دین اللَّه افواجاً فسبّح بحمد ربّک واستغفره انه کان توابا». اینها پشتوانه‌هاى حقیقى‌یک ملت مؤمن است. توصیه‌ى دیگر، بازخوانى دائمى اصول انقلاب است. شعارها و اصول باید تنقیح و با مبانى و محکمات اسلام تطبیق داده شوند. استقلال، آزادى، عدالتخواهى، تسلیم نشدن در برابر استبداد و استعمار، نفى تبعیضهاى قومى و نژادى و مذهبى، نفى صریح صهیونیزم؛ اینها ارکان نهضتهاى امروز کشورهاى اسلامى است و همه برگرفته از اسلام و قرآن است. اصولتان را روى کاغذ بنویسید؛ اصالتهاى خود را با حساسیت بالا حفظ کنید؛ نگذارید اصول نظام آینده‌ى شما را دشمنان شما بنویسند؛ نگذارید اصول اسلامى در پاى منافع زودگذر قربانى شود. انحراف در انقلابها، از انحراف در شعارها و هدفها آغاز میشود. هرگز به آمریکا و ناتو و به رژیمهاى جنایتکارى چون انگلیس و فرانسه و ایتالیا که زمانى دراز سرزمین شما را میان خود تقسیم و غارت کردند، اعتماد نکنید؛ به آنها سوء ظن داشته باشید و لبخند آنها را باور نکنید؛ پشت این لبخندها و وعده‌ها، توطئه و خیانت نهفته است. راه حل خود را خود با بهره‌گیرى از سرچشمه‌ى فیاض اسلام به دست آورید و نسخه‌هاى بیگانه را به خودشان پس دهید. توصیه‌ى مهم دیگر پرهیز از اختلافات مذهبى، قومى، نژادى، قبیله‌اى و مرزى است. تفاوتها را به رسمیت بشناسید و آن را مدیریت کنید. تفاهم میان مذاهب اسلامى کلید نجات است. آنها که آتش تفرقه‌ى مذهبى را با تکفیر این و آن دامن میزنند، اگر خودشان هم ندانند، مزدور و عمله‌ى شیطانند.

نظام‌سازى کار بزرگ و اصلى شما است. این کارى پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهاى لائیک یا لیبرالیسم غربى، یا ناسیونالیسم افراطى، یا گرایشهاى چپ مارکسیستى، خود را بر شما تحمیل کند. اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیرى براى آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائى را باید امت واحده‌ى اسلامى و ایجاد تمدن اسلامى جدید بر پایه‌ى دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد. آزادى فلسطین از چنگال درنده‌ى صهیونیستها نیز هدفى بزرگ است. کشورهاى بالکان و قفقاز و آسیاى غربى پس از هشتاد سال از چنگال شوروى سابق نجات یافتند؛ چرا فلسطین مظلوم نتواند پس از هفتاد سال از اسارت صهیونیستهاى ظالم نجات یابد؟

نسل امروزِ کشورهاى اسلامى این ظرفیت را دارد که به چنین کارهاى بزرگى بپردازد. نسل جوان امروز مایه‌ى افتخار نسلهاى پیشین خویش است. به قول شاعر عرب:

قالوا: ابوالصَّخر مِن شَیبان قُلتُ لَهُم/کلاّ لَعمَرى ولکن منهُ شیبانٌ‌

وَ کَم اَبٍ قد عَلاَ بِابنٍ ذُرى شَرَفٍ/کما عَلا برسول اللَّه عدنانٌ‌

به نسل جوان خود اعتماد کنید، روح اعتماد به نفس را در آنان زنده کنید، و از تجربه‌هاى مجربان و پیران، آنها را بهره‌مند سازید. دو نکته‌ى مهم در اینجا وجود دارد:
اول آنکه ملتهاى انقلاب کرده و آزاد شده، یکى از مهمترین خواسته‌هایشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان در مدیریت کشور است، و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالارى اسلامى» است؛ یعنى حاکمان با رأى مردم برگزیده میشوند و ارزشها و اصول حاکم بر جامعه، اصول مبتنى بر معرفت و شریعت اسلامى است. این خود میتواند در کشورهاى گوناگون به اقتضاى شرائط، با شیوه‌ها و شکلهاى گوناگون تحقق یابد، ولى با حساسیت کامل باید مراقب بود که این با دموکراسى لیبرال غربى اشتباه نشود. دموکراسى لائیک و در مواردى ضد مذهب غربى با مردمسالارى اسلامى که متعهد به ارزشها و خطوط اصلى اسلامى در نظام کشور است، هیچ نسبتى ندارد.

نکته‌ى دوم آن است که اسلامگرائى نباید با تحجر و قشرى‌گرى و تعصبهاى جاهلانه و افراطى مشتبه گردد. مرز میان این دو نیز باید پر رنگ باشد. افراطهاى مذهبى که غالباً با خشونت کور همراه است، عامل عقب‌ماندگى و دور شدن از هدفهاى والاى انقلاب است، و این به نوبه‌ى خود مایه‌ى جدا شدن مردم و در نتیجه شکست انقلاب خواهد بود. خلاصه کنم:

سخن از بیدارى اسلامى، سخن از یک مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تأویل و تفسیر نیست؛ سخن از یک واقعیت خارجىِ مشهود و محسوس است که فضا را انباشته و قیامها و انقلابهاى بزرگى را پدید آورده و مهره‌هاى خطرناکى از جبهه‌ى دشمن را ساقط کرده و از صحنه بیرون رانده است. با این حال، صحنه همچنان سیال و نیازمند شکل دادن و به سرانجام رساندن است. آیاتى که در طلیعه‌ى سخن تلاوت شد، دستورالعمل کامل و کارسازى است؛ براى همیشه و بویژه در این برهه‌ى حساس و سرنوشت‌ساز. خطاب به پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلم) است، ولى در واقع ما همگى بدان مخاطب و مکلفیم. در این آیات، تقوا با همان معنى بلند و گسترده‌اش، اولین توصیه است، و سپس سرپیچیدن از فرمانبرى کافران و منافقان، و پیروى از وحى الهى، و سرانجام توکل و اعتماد به خداوند. بار دیگر این آیات را مرور کنیم: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. «یا أیها النّبىّ اتّق اللَّه و لا تطع الکافرین و المنافقین انّ اللَّه کان علیماً حکیماً. واتّبع ما یوحى الیک من ربّک انّ اللَّه کان بما تعملون خبیراً. و توکّل على اللَّه و کفى باللَّه وکیلاً». و السّلام علیکم و رحمةاللَّه‌.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:53 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

ادامه توطئه‌های دشمن و عزم راسخ ملت ما

در موضوع آسیبها و خطرها. نخست باید تأکید کنم که خطر هست، ولى راه مصونیت از آن نیز هست. توجه به خطر نباید ملتها را بترساند. بگذارید دشمنانتان از شما بترسند و بدانید که : «انّ کید الشّیطان کان ضعیفا».(1) خداوند درباره‌ى گروهى از مجاهدان صدر اسلام میفرماید: «الّذین قال لهم النّاس انّ النّاس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایماناً و قالوا حسبنا اللَّه و نعم الوکیل. فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لّم یمسسهم سوء و اتّبعوا رضوان اللَّه و اللَّه ذو فضل عظیم».(2)
خطرها را باید شناخت تا در مواجهه با آن حیرت و تردید پیش نیاید و چاره و علاج، شناخته شده باشد.
ما با این خطرها پس از پیروزى انقلاب اسلامى روبه‌رو شدیم و آنها را شناختیم و تجربه کردیم و به خواست خدا و رهبرى امام خمینى و بصیرت و فداکارى مردممان، از بیشتر آنها بسلامت گذشتیم. البته توطئه‌ها از سوى دشمن و عزم راسخ از سوى ملت ما همچنان ادامه دارد.
1 ) سوره مبارکه النساء آیه 76
الَّذینَ آمَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللَّهِ ? وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا أَولِیاءَ الشَّیطانِ ? إِنَّ کَیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفًا
ترجمه :
کسانی که ایمان دارند، در راه خدا پیکار می‌کنند؛ و آنها که کافرند، در راه طاغوت [= بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آنها نهراسید!) زیرا که نقشه شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 173
الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیمانًا وَقالوا حَسبُنَا اللَّهُ وَنِعمَ الوَکیلُ
ترجمه :
اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کرده‌اند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست.»

2 ) سوره مبارکه آل عمران آیه 174
فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوءٌ وَاتَّبَعوا رِضوانَ اللَّهِ ? وَاللَّهُ ذو فَضلٍ عَظیمٍ
ترجمه :
به همین جهت، آنها (از این میدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالی که هیچ ناراحتی به آنان نرسید؛ و از رضای خدا، پیروی کردند؛ و خداوند دارای فضل و بخشش بزرگی است.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:51 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

حضور مردم در میدان مبارزه، مهم‌ترین عنصر انقلاب‌ها

به نظر من مهمترین عنصر در این انقلابها، حضور واقعى و عمومى مردم در میدان عمل و صحنه‌ى مبارزه و جهاد است، نه فقط با دل و خواست و ایمانشان، بلکه علاوه بر آن، با جسم و تنشان. فاصله‌ى عمیقى است میان چنین حضورى با قیامى که به وسیله‌ى یک جمع نظامى یا حتى یک گروه مبارز مسلح در برابر چشمان بى‌تفاوت مردم یا حتى مورد رضایت آنان انجام میگیرد.
در حوادث دهه‌ى پنجاه و شصت در تعدادى از کشورهاى آفریقا و آسیا، بار سنگین انقلاب را نه قشرهاى گوناگون مردم و جوانان از همه جاى کشورها، که دستجات کودتاگر یا هسته‌هاى کوچک و محدود مسلح بر دوش داشتند. آنها تصمیم گرفتند و عمل کردند و آنگاه که خودشان یا نسل پس از آنها بر اثر انگیزه‌ها و عوامل قابل شمارش، راه خود را عوض کردند، انقلابها به ضد خود تبدیل شد و دشمن بار دیگر بر آن کشورها تسلط یافت. این بکلى متفاوت است با تحولى که بر دوش توده‌ى مردم است و آنهایند که جسم و جان خود را به میدان مى‌آورند و با مجاهدت و فداکارى، دشمن را از صحنه بیرون میرانند.
در اینجا این مردم‌اند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسائى و معرفى و تعقیب میکنند، آینده‌ى مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازه‌ى انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولى به عوامل نفوذى دشمن نمیدهند.
در حرکت مردمى ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولى از سطحى‌گرى و ناپایدارى به دور است؛ کلمه‌ى طیبه‌اى است مصداق کلام خداوند که فرمود:
«ألم تر کیف ضرب اللَّه مثلاً کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء».(1) من وقتى پیکر دلاور ملت پر افتخار مصر را از تلویزیون در میدان تحریر دیدم، یقین کردم که این انقلاب پیروز خواهد شد. حقیقتى را بگویم: پس از پیروزى انقلاب اسلامى و تشکیل نظام اسلامى در ایران که زلزله‌ى عظیمى را در حکومتهاى دنیاطلبان شرق و غرب پدید آورد و ملتهاى مسلمان را در جوش و خروشى بى‌سابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتیم که مصر پیش از همه جا به پا خیزد. سابقه‌ى جهاد و روشنفکرى و تربیت شخصیتهاى بزرگ مجاهد و متفکر در مصر، این توقع را در دل ما برمى‌انگیخت. اما از مصر صداى واضحى شنیده نمیشد. من در دل، خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه میکردم: اَراکَ عَصِیَّ الدَّمعِ شیُمتُک الصبر/اَما لِلهوى نهىٌ علیک و لا امرٌ
وقتى ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهاى مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم. ملت مصر با همان زبان دل به من میگفت:
بَلى اَنَا مُشتاقٌ و عِندِىَ لَوعةٌ/ولکنَّ مِثلى لایُذاعُ لهُ سِرٌّ
این سرّ مقدس؛ یعنى انگیزه و عزم قیام، بتدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شکل گرفت و در لحظه‌ى مناسب تاریخى، عریان در صحنه‌اى پرشکوه به میدان آمد.
تونس و یمن و لیبى و بحرین هم دقیقاً محکوم به همین حکمند؛ «و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.»(2)
در چنین انقلابهائى، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهاى پیش‌ساخته‌ى گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهاى آنان اعلام و تثبیت میشود.
1 ) سوره مبارکه ابراهیم آیه 24
أَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِی السَّماءِ
ترجمه :
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!

2 ) سوره مبارکه الأحزاب آیه 23
مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ ? فَمِنهُم مَن قَضى? نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ ? وَما بَدَّلوا تَبدیلًا
ترجمه :
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:49 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

در آخرین بخشِ سخنانم، توصیه‌هائى را بر اساس تجربه‌ى عینى خودمان در ایران و آنچه از مطالعه‌ى دقیق دیگر کشورها به دست آمده است، در معرض دید و تشخیص و انتخاب شما میگذارم. شک نیست که شرائط ملتها و کشورها در همه چیز یکسان نیست، ولى بیناتى فائق آمدن بر موانع با توکل به خداوند

اولین سخن آن است که با توکل به خداوند و اعتماد و حسن ظن به «وعده‌هاى مؤکد نصرت الهى در قرآن»(1) و به کارگیرى خرد و عزم و شجاعت، میتوان بر همه‌ى این موانع فائق آمد و پیروزمندانه از آنها عبور کرد. البته کارى که شما بدان همت گماشته‌اید، بسى بزرگ و سرنوشت‌ساز است. پس باید زحمات بزرگ را هم به خاطر آن تحمل کرد. امیرالمؤمنین على (علیه السّلام) در خطبه‌ای فرموده است: «فانّ اللَّه لم یقصم جبّارى دهر قطّ الّا بعد تمهیل و رخاء و لم یجبر عظم أحد من الامم الّا بعد أزل و بلاء و فى دون ما استقبلتم من عتب و ما استدبرتم من خطب معتبر.»(2)
1 ) سوره مبارکه الحج آیه 40
الَّذینَ أُخرِجوا مِن دِیارِهِم بِغَیرِ حَقٍّ إِلّا أَن یَقولوا رَبُّنَا اللَّهُ ? وَلَولا دَفعُ اللَّهِ النّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ لَهُدِّمَت صَوامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَواتٌ وَمَساجِدُ یُذکَرُ فیهَا اسمُ اللَّهِ کَثیرًا ? وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ ? إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ
ترجمه :
همانها که از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اینکه می‌گفتند: «پروردگار ما، خدای یکتاست!» و اگر خداوند بعضی از مردم را بوسیله بعضی دیگر دفع نکند، دیرها و صومعه‌ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن بسیار برده می‌شود، ویران می‌گردد! و خداوند کسانی را که یاری او کنند (و از آیینش دفاع نمایند) یاری می‌کند؛ خداوند قوی و شکست ناپذیر است.

2 ) خطبه 88 : از خطبه‏هاى آن حضرت است در بیان عوامل هلاکت مردم
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ لَمْ یَقْصِمْ جَبَّارِی دَهْرٍ قَطُّ إِلَّا بَعْدَ تَمْهِیلٍ وَ رَخَاءٍ وَ لَمْ یَجْبُرْ عَظْمَ أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ إِلَّا بَعْدَ أَزْلٍ وَ بَلَاءٍ وَ فِی دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْبٍ وَ مَا اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْبٍ مُعْتَبَرٌ وَ مَا کُلُّ ذِی قَلْبٍ بِلَبِیبٍ وَ لَا کُلُّ ذِی سَمْعٍ بِسَمِیعٍ وَ لَا کُلُّ نَاظِرٍ بِبَصِیرٍ فَیَا عَجَباً وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا لَا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ وَ لَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ وَ لَا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إِلَى أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَى آرَائِهِمْ کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیمَا یَرَى بِعُرًى ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ .
ترجمه :
پس از حمد حق، خداوند سرکشان هیچ روزگارى را درهم نشکست مگر پس از مهلت دادن و آسایش، و شکستگى هیچ امتى را جبران ننمود مگر بعد از تنگنایى و سختى و رنج، و در سختى‏هایى که به سوى آن مى‏روید، و در حوادثى که پشت سر گذاشتید عبرتهاست. هر صاحب دلى خردمند نیست، و هر صاحب گوشى شنوا نمى‏باشد، و هر چشم دارى بینایى ندارد. عجبا چرا در عجب نباشم از اشتباه کاریهاى این فرقه‏ها با اختلاف دلایلى که در دینشان دارند از اثر هیچ پیامبرى پیروى نمى‏کنند، و به عمل هیچ جانشینى اقتدا نمى‏نمایند، و به هیچ غیبى ایمان نمى‏آورند، و از هیچ عیبى عفّت نمى‏ورزند. به شبهات عمل مى‏کنند، و در شهوات سیر مى‏نمایند. معروف در میان آنان چیزى است که خود معروف دانند، و منکر نزدشان همان است که خود منکر مى‏دانند. پناهگاهشان در مشکلات خودشان هستند، و اعتمادشان در امور مبهم بر رأى و نظرشان است، گویى هر کدام از آنان امام خود است، و هر شخصى گمان مى‏کند در آرائش به ریسمانهاى محکم و سبب‏هاى استوار چنگ زده است


 

نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:47 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

در باب تقوا من یک جمله‌اى اینجا یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم. غالباً وقتى گفته میشود تقوا، پرهیزگارى، ذهن انسان میرود به رعایت ظواهر شرع و محرمات و واجباتى که دم دست ماست؛ نماز بخوانیم، وجوهات شرعى‌مان را بدهیم، روزه بگیریم، دروغ نگوئیم. البته اینها مهم است، همه‌اش مهم است؛ لیکن تقوا ابعاد دیگرى هم دارد که غالباً ما از اینها غفلت میکنیم. در دعاى شریف مکارم الاخلاق یک فقره‌اى در توضیح این ابعاد دیگر هست: «اللّهم صلّ على محمّد و اله و حلّنى بحلیة الصّالحین و البسنى زینة المتّقین»؛(1) از خداى متعال درخواست میکند که پروردگارا! مرا با زیور صالحان زیور بده و با لباس پرهیزگاران ملبس کن. خوب، این لباس پرهیزگاران چیست؟ آن وقت این شرح جالب است: «فى بسط العدل»؛ لباس پرهیزگاران در گستردن عدالت، «و کظم الغیظ»؛ در فرو بردن خشم، «و اطفاء النّائرة»؛ در فرو نشاندن آتش؛ آتشهائى که بین افراد جامعه برمى‌افروزند. اینها تقواست. «و ضمّ اهل الفرقة»؛ افرادى که از شمایند، اما جدا شدند، سعى کنید اینها را گرد بیاورید. این جزو موارد تقواست، که در دعاى شریف مکارم‌الاخلاق - دعاى بیستم صحیفه‌ى مبارکه‌ى سجادیه - به آن اشاره شده است. این دعا، بسیار دعاى مهمى است. من عقیده‌ام این است که همه، بخصوص کارگزاران، باید این دعا را بخوانند و در مضامینش دقت کنند؛ تعلیم‌دهنده است. «و اصلاح ذات البین»؛ به جاى آتش‌افروزى، خبرچینى، این را به جان آن انداختن، آن را در پوستین این انداختن، اصلاح ذات‌البین کنند؛ بین برادران مؤمن، برادران مسلمان، ایجاد ائتلاف کنند؛ اینها تقواست.
ببینید، اینها همه، مسائل امروز ماست. گستردن عدالت، عدالت قضائى، عدالت اقتصادى، عدالت در گزینشها، عدالت در تقسیم منابع و فرصتهاى کشور بین گروه‌ها، عدالت جغرافیائى، اینها مسائل خیلى مهمى است؛ اینها همه نیازهاى ماست. گستردن عدالت، بالاترین رقمهاى تقواست؛ این از یک نماز خوب، از یک روزه‌ى روز گرم تابستان بالاتر است. روایتى است که فرمود: هر امیرى - امیر یعنى همه‌ى شماها؛ هر کسى یک دستگاهى دارد که در آن فرمان میراند، حکم او در آنجا نافذ است - که روزى را به عدالت حکم کند، مثل این است که هفتاد سال عبادت کرده؛(2) اینها خیلى مسائل مهمى است؛ اهمیت عدالت را، رفتار عدالت‌آمیز را به ما نشان میدهد.
فرو بردن خشم در مقابل دوستان. بحث اینجا دوستان است. البته در مقابل دشمنان باید غیظ داشت؛ «و یذهب غیظ قلوبهم».(3) در مقابل آن دشمنى که با هویت شما، با موجودیت شما مخالف است، آنجا خشم میشود خشم مقدس؛ آن اشکالى ندارد. نه، در جمع مؤمنین، در بین افرادى که مأمور به رفتار مسلمانى با آنها هستیم، خشم و حالت عصبانیت نباید باشد. خشم به انسان ضرر میزند. تصمیم‌گیرى با خشم مضر است، حرف زدن با خشم مضر است، کار کردن با خشم مضر است، غالباً دچار غلط و اشتباه است؛ این چیزى است که ماها متأسفانه خیلى ابتلاء پیدا میکنیم. جلوگیرى از این خشم، خشمى که موجب انحراف میشود، موجب خطاى در فکر و عمل میشود، یکى از موارد تقواست؛ «و کظم الغیظ»
کار دیگر، «اطفاء النّائرة». بعضى‌ها آتش‌افروزى‌هاى سیاسى و جناحى میکنند. عده‌اى کأنه براى این کار مأموریت دارند. من مى‌بینم در داخل کشور خودمان که یک عده‌اى میخواهند اصلاً عناصر گوناگون را، جناحهاى مختلف را، افرادى از هر یک از جناحها را به جان هم بیندازند و اختلاف ایجاد کنند؛ کأنه اصلاً از آتش‌افروزى خوششان مى‌آید؛ این خلاف تقواست. تقوا این است : «اطفاء النّائرة». همچنان که در یک محیط مادى و فضاى مادى، شما یک آتش‌افروزى را اطفاء میکنید، باید در فضاى انسانى و معنوى و اخلاقى هم آتش‌سوزى‌ها را مهار و اطفاء کنید. و همین طور: «و ضمّ اهل الفرقة»
ما عرض کردیم جذب حداکثرى، دفع حداقلى. البته معیار و میزان، اصول و ارزشهاست. انسانها از لحاظ ایمان در یک حد نیستند. ما در بین خودمان آدمهائى داریم ضعیف‌الایمان، آدمهائى داریم که ایمانشان قوى‌تر است. باید راه بیائیم. نمیشود ضعیف‌الایمان را دفع کرد، نمیشود فقط به کسانى چشم دوخت که قوى‌الایمانند؛ نه، ضعفا را هم باید در نظر داشت. کسانى که خودشان را قوى میدانند، آن کسانى را که ضعیف میدانند، ملاحظه کنند، مراعات کنند، دفع نکنند. آن کسانى که جزو مجموعه هستند، لیکن بر اثر اشتباه و غفلت کنار افتادند، جدا افتادند، اینها را به خود بیاورند؛ اینها را نصیحت کنند، دلالت کنند، راه را به آنها نشان بدهند، آنها را برگردانند. اینها مسائل اساسى است.
پس اینها شد تقوا، اینها شد راه‌هاى توبه و انابه؛ «شهر التّوبه»، «شهر الانابه»(4). منتها جالب این است که روزه و این ماه، یک عمل جمعى است؛ یک عمل فردى نیست. یعنى همه روزه‌ایم، همه داخل این ماهیم، همه سر این سفره نشستیم؛ همه‌ى افراد جامعه‌ى اسلامى، امت اسلامى. وقتى که میخواهیم این نصایح را، این توصیه‌هاى مهم کتاب و سنت را عمل کنیم، اگر همه خود را مخاطب آن بدانیم، ببینید در دنیاى اسلام چه اتفاقى مى‌افتد؛ در دایره‌ى محدودتر در کشور چه اتفاقى مى‌افتد. قدر این ماه را باید دانست. قدر دانستنش هم به همین است که واقعاً ماه را ماه توبه قرار بدهیم، ماه انابه قرار بدهیم، ماه تطهیر قرار بدهیم، ماه تمحیص قرار بدهیم؛ برویم به سمت این چیزها. خوب، حرف اصلى ما، عرض اصلى ما توى این جلسه همین بود که عرض کردیم.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:34 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

استقرار در مرز

عراق هم می‌دانست
منطقه‌ی غرب کشور ما نزدیک‌ترین نقطه‌ی ایران به بغداد است و از طریق این منطقه‌ و شهرهای قصر شیرین و مهران، راه دسترسی به بغداد به‌خوبی وجود دارد. صدام هم خوب می‌دانست که ما توانایی داریم که آن‌چنان بغداد را مورد تهدید قرار دهیم که سرنوشت جنگ را عوض کنیم. بر همین اساس ارتش صدام قدرت پدافند مستحکمی را شکل داده بود و نیروهای بسیاری را سازماندهی کرده بود و در هجوم سراسری که به منطقه‌ی غرب کشور داشت ارتفاعات و نقاط استراتژیک را تصرف کرد. در واقع اهمیت این منطقه از لحاظ تأمین امنیت کشور و از طرف دیگر حضور نیروهای صدام و منافقین به‌خوبی مشهود بود.

حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع در تاریخ 60/2/7 برای بازدید از مناطق عملیاتی غرب به سنندج آمدند. بنده آن زمان مسئول عملیات لشکر 28 سنندج بودم. از آن‌جا به همراه ایشان عازم مریوان شدیم. به دلیل شرایط خاص منطقه شب‌ها حرکت نمی‌کردیم. در طول روز هم در بین مریوان و سنندج پایگاه‌هایی تأسیس شده بود و افرادی عهده‌دار حفظ امنیت در نقاط کور مسیر بودند. در بین راه با حضرت آقا درباره‌ی حفظ امنیت مسیر گفت‌وگو می‌کردیم که ایشان پیشنهاد دادند در یکی از نقاطی که احتمال کمین دشمن وجود داشت، پایگاه ایجاد کنیم. ما هم دستور ایشان را اجرا کردیم. البته بعدها دقت ایشان در این مورد به‌خوبی برای ما روشن شد، چرا که ما قبلاً هم از آن نقطه آسیب دیده بودیم و با تأسیس پایگاه در آن نقطه شرایط امنیت به‌خوبی فراهم شد.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif
پیشنهاد حضرت آقا مبنای حرکت شد
در زمانی که رهبر معظم انقلاب در مریوان بودند، بنا شد که همراه ایشان برای بازدید به سمت ارتفاعات پایین دِزلی مریوان و ارتفاعات مشرف به سلیمانیه‌ی عراق برویم که طی عملیاتی تازه تصرف کرده بودیم. هنگام حرکت، یک گروه پنجاه نفری متشکل از نیروهای سپاه و ارتش و ژاندارمری آمده بودند. به پیشنهاد من، تنها فرمانده‌ لشکر و فرمانده‌ سپاه به همراه آقا رفتند و باقی نیروها در دزلی ماندند. در همین هنگام جنگنده‌های عراقی، دزلی را بمباران کردند و توپخانه‌ی ما را زدند که هفت هشت نفر شهید و مجروح شدند.

ایشان پس از بازدید از منطقه و در هنگام بازگشت به مریوان در ماشین فرمودند که تصرف این نقطه می‌تواند یک مبنای حرکت برای شما باشد و باید روی آن کار کنید. به موجب همین فرمایش، طرحی به نام «محمدرسول‌الله» تهیه کردیم و در دی‌ماه سال شصت با همکاری فرمانده‌ سپاه مریوان -حاج احمد متوسلیان- و فرمانده‌ سپاه پاوه -شهید همت- و حمایت فرماندار پاوه -شهید ناصر کاظمی- و با حضور شهید بروجردی این طرح را اجرا کردیم. این اولین عملیات منظم نیروهای اسلام علیه نیروهای بعثی در مناطق بیاره و تویره و شمال سلیمانیه بود. در این عملیات 132 نفر از نیروهای دشمن اسیر گرفتیم و امکانات دو تیپ عراق نصیب ما شد. این تدبیر رهبر انقلاب باعث شد که صدام چند تیپ از تیپ‌های گارد مخصوص و مرزی خود را در منطقه مستقر کند و این امر موجب شد که فشار نیروهای عراقی مستقر در جنوب بر روی رزمندگان ما کم شود.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif
استقرار در مرز
در چهار سال آخر جنگ، من به عنوان نماینده‌ی نیروی زمینی در شورای عالی دفاع حضور پیدا می‌کردم و گزارش جبهه‌ها را خدمت حضرت آقا می‌دادم که آن هنگام رئیس‌جمهور و رئیس شورای عالی دفاع بودند. در مرداد ماه سال 67، که سال پایانی جنگ تحمیلی بود، ارتش عراق از پدافند متحرک استفاده می‌کرد. بی‌راه نیست اگر بگویم که حضرت آقا به صورت شبانه‌روزی در واحدها و قسمت‌های عملیاتی بودند. چندین بار در بیاناتی که در جمع رزمندگان داشتند، آنان را تشویق به پیش‌روی ‌کردند. حتی هنگامی که قطع‌نامه 598 پذیرفته شد، تدبیر ایشان این بود که همه‌ی نیروها جلو بروند و در مرز استقرار پیدا کنند.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:17 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

محیط زیست، خوداتکایی و حفظ و توسعه‌ی نیروی انسانی از موضوعاتی است که شدیداً در عرصه‌ی نفت و گاز کشور مورد توجه آقا بوده است. ایشان در سفرشان به عسلویه مواردی همچون بازگشت به خود و اتکا به خویشتن، اتکا به این همه نیروی بااستعداد و توانمند را به طور جدی مورد توجه قرار دادند. ما به ایشان گفتیم دشمن پروژه‌هایی را برای خود تعریف کرده تا بتواند نیروهای جوان و متخصص و نخبه‌ی ما را جذب کند. ایشان فرمودند وزارتخانه و دستگاه‌ها باید تدبیر کنند و مانع شوند. شما عوامل انگیزشی را این طرف افزایش دهید و این‌ها را از دست ندهید. اگر از دست دادید، اتکای شما به ساخت داخل کم می‌شود و پروژه‌ها معطل می‌ماند.

نکته‌ی دیگری ‌که ایشان گوشزد کردند،‌ توجه صنعت نفت به مردم بومی است. من خدمتشان گزارش دادم که حدود 983 میلیارد تومان پروژه‌ی مصوب از صنعت نفت گرفته‌ایم و دانشگاه و مدرسه در استان ساخته‌ایم و می‌سازیم. چند صد کیلومتر هم جاده‌سازی داشته‌ایم و باز هم داریم. ایشان نیز تصریح کردند که رمز پایداری و توسعه همین است؛ این که توجه به زندگی مردم صورت گیرد و رفاه‌ ایشان حل شود و همین است که امنیت و پایداری و توسعه‌ی شما را تأمین می‌کند.

ایرانی بودنِ این توسعه، یک ویژگی است که دنیا آن را حس می‌کند و می‌بیند که مثلاً ما در حوزه‌ی حفاری -چه در بخش خشکی و چه در بخش دریا- به خودکفایی صددرصد رسیده‌ایم. قبلاً تمام دکل‌های ایران یا آمریکایی بود یا انگلیسی، ولی اکنون همه‌ی دکل‌های ما تبدیل به ساخت داخل آن هم با کیفیت بالا شده است.


تأکید ایشان در مورد محیط زیست نیز بسیار زیاد است. در بازدید از عسلویه وقتی آقا به مشعل‌هایی رسیدند که شعله‌های بسیار بلندی داشت، اشاره کردند که چرا این شعله‌ها این‌قدر بلند است؟ یکی از دوستان توضیح داد که این به لحاظ فنی است. گفتند من دو سؤال دارم؛ اول این‌که آیا این شعله‌ها گاز است و ارزش اقتصادی دارد؟ گفتیم بله. آقا گفتند: دوم این‌که آیا محیط زیست را آلوده می‌کند؟ گفتیم بله. گفتند پس باید تدبیر کنید. توجیه نکنید، تدبیر کنید.

پس از دستور ایشان ما پروژه‌ای را تعریف و اجرا کردیم که دو سه ماه دیگر تمام می‌شود. دو بخش از آن انجام شده و ارتفاع شعله از سی، چهل متر به کمتر از نیم متر تبدیل شده است. به هر حال منویاتی که ایشان فرمودند، تبدیل به یک سیاست راهبردی برای نفت شده و الان ما روی محیط زیست به‌شدت خیمه زده‌ایم و به‌طور جدی روی کاهش آلودگی‌ها در حال برنامه‌ریزی و اجرا هستیم.
http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/11836/C/13900108_0211836.jpg

نکته‌ی بسیار مهم دیگر برای رهبری این است که ما تولید علمی و دانش‌بنیان در زمینه‌ی نفت داشته باشیم. به همین دلیل ایشان بسیار خوشحال بودند که ما با یک برنامه‌ی علمی به ‌سمت صیانت از منافع ملی پیش می‌رویم. به‌ویژه وقتی گفتیم پای دانشگاه‌ها را به طور گسترده به این حوزه‌ها کشانده‌ایم، این خوشحالی ایشان بیشتر شد. در حال حاضر چند دانشگاه و مؤسسه‌ی پژوهشی و آموزشی کشور به طور جدی در این عرصه ورود کرده‌اند، زیرا این حوزه در حقیقت حوزه‌ی پیوند علم و صنعت است و ایشان همواره توجه خاصی به تولید ثروت از طریق دانش فنی و دانش نفت و گاز داشته و دارند.

http://farsi.khamenei.ir/image/ver2/li_star_2.gif
تحریم به ضد تحریم تبدیل می‌شود
یکی از عوامل مؤثر در پیشرفت و ابتکار، إعمال فشارهای خارجی و تحریم است. ما این را حس می‌کنیم که هر چه دشمن فشار را بیشتر می‌کند، لطف خدا قطعاً بیشتر می‌شود و از آن طرف خلاقیت و نوآوری هم به صورت جهشی پیشرفت می‌کند. در این نمایشگاه «توانمندی‌های صنعت نفت و گاز کشور» شما تنها بخشی از اقلام تولید داخل را ملاحظه می‌کنید و نه همه را. گاهی ما در تکمیل چاه‌ها و موارد دیگر، اقلامی را تولید کرده‌ایم یا ارتقا داده‌ایم که حتی برای سازنده‌ی اصلی آن محل شگفتی است که ما چگونه اولاً به این فناوری دست پیدا کرده‌ایم و بعد چطور آن را ارتقا داده‌ایم؟ شما یک فناوری را وقتی می‌توانید ارتقا دهید که آن را بومی و درون‌زا کرده باشید. به عبارت دیگر یک زمان می‌روید و قطعه‌ای را می‌آورید و مهندسی معکوس می‌کنید، اما یک موقع هم نه؛ بومی‌سازی می‌کنید. وقتی بومی‌سازی شد، من می‌توانم هر تغییری را در آن ایجاد کنم. وقتی توانستم هر تغییری در آن ایجاد کنم، در حقیقت به آن دانش فنی و فناوری دست پیدا کرده‌ام.

در جلسه‌ای که سفیر ایران در فرانسه هم بودند، به آنها گفتیم چرا آمریکایی‌ها نمی‌خواهند ما در عسلویه به روزی 800 میلیون مترمکعب برسیم؟ گفتند این گاز اگر تولید شود، آمریکا روی توزیعش هیچ نظارتی ندارد.


بنابراین هر وقت این فشارها به ما وارد شود، تهدیدها اتوماتیک تبدیل به فرصت‌ می‌شود. در غیر این صورت ما باید دست‌هایمان را بالا ببریم و توسعه‌مان را متوقف کنیم. این روند هم نه در اعتقادات ما هست و نه در سیاست نظام. بنابراین هر فشاری که آنها وارد می‌کنند، به نوعی یک جهش، خیزش و نوآوری را در داخل کشور خلق می‌کند.

این را هم بگویم که گاهی همه‌ی تلاش‌ها برای تولید یک کالا هم اقتصادی نیست. ما دوستان بسیار زیادی هم در صحنه‌ی بین‌المللی داریم که می‌توانیم از طریق آنها کالاهای مورد نیاز را تأمین کنیم. اخیراً به فرانسه رفتیم تا در مورد چند قلم از کالاهای مورد نیازمان با آنها صحبت کنیم. به ما می‌گفتند که آمریکایی‌ها فشار زیادی به ما می‌آورند که ما این محصولات را به شما ندهیم؛ اگرچه متضرر هم شویم. فشار آمریکا به این دلیل است که آنها گاز قطر را می‌برند و فناوری آن هم با خودشان است، اما در مورد ایران هیچ سودی ندارند. اتفاقاً در جلسه‌ای که سفیر ایران در فرانسه هم بودند، به آنها گفتیم چرا آمریکایی‌ها نمی‌خواهند ما در عسلویه به روزی 800 میلیون مترمکعب برسیم؟ گفتند این گاز اگر تولید شود، آمریکا روی توزیعش هیچ نظارتی ندارد. نظام شما به هر حال سیاست‌های خاص و نیز استقلال خود را دارد.

این توسعه متکی بر هویت دینی و ملی ماست. ایرانی بودنِ این توسعه، یک ویژگی است که دنیا آن را حس می‌کند و می‌بیند که مثلاً ما در حوزه‌ی حفاری -چه در بخش خشکی و چه در بخش دریا- به خودکفایی صددرصد رسیده‌ایم. قبلاً تمام دکل‌های ایران یا آمریکایی بود یا انگلیسی، ولی اکنون همه‌ی دکل‌های ما تبدیل به ساخت داخل آن هم با کیفیت بالا شده است. صنعت نفتی که در ابتدای پیروزی انقلاب تنها 17 درصد از قطعات را خودش می‌ساخت، امروز این درصد را به بالای 60 تا 65 درصد رسانده است.

بنابراین مجموعه‌ی تحریم در کوتاه‌مدت گاهی زمان را برای دست‌یابی به کالا و فناوری یا هزینه‌ی آن را افزایش می‌دهد، اما در میان‌مدت و بلندمدت قطعاً تحریم به ضد تحریم‌کننده تبدیل می‌شود و نیز به فرصتی برای ما تا به شکوفایی و نوآوری و استقلال علمی و فناوری در کشور برسیم.



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 26ساعت ساعت 12:8 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

 
شهید صیاد شیرازی می گوید: در سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش اولین عملیاتی که انجام دادیم «عملیات طریق القدس بود». هدف هم این بود که بتوانیم در تنگه چزابه بین نیروی دشمن در خاک خودش و بخشی از نیروهایش که در داخل سرزمین ما بود، شکاف بیاندازیم.

عملیات به یاری خداوند متعال و همت رزمندگان اسلام به خوبی انجام شد و بخش عمده ای از منطقه در همان شب اول آزاد شد. اما وضعیت بسیار نگران کننده بود، تلفات سنگینی بر ما متحمل شده و نیرویی که بخواهد جایگزین این برادران اعم از ارتشی و سپاهی بشود، وجود نداشت. شاید به خاطر زیر آتش بودن در آن محور، ما بیشتر از 1800 نفر شهید دادیم فقط برای اینکه خط را نگه داریم. برای رهایی از این بن بست، شب قرار گذاشتیم که یک جلسه فوق العاده بین ارتش و سپاه یعنی قرارگاه خودمان در سوسنگرد داشته باشیم.

بیش از سه - چهار ساعت بحث ادامه پیدا کرد ولی هیچ نتیجه مثبتی از بحث ها گرفته نشد. شهید غیرتمندی داشتیم که طلبه جوانی بود به نام «مصطفی ردانی پور». او گفت: برادرها، شما حرف هایتان را زدید، دیگر فکر نمی کنم چیز جدیدی داشته باشید اگر موافق باشید به یک دعای توسل بنشینیم. باز هم همان کسانی که در نزد خدا آبرویی و عزتی دارند مثل ائمه اطهار (ع) هستند که باید دستمان را بگیرند.

چراغ ها خاموش شد، خود شهید «ردانی پور» دعا را شروع کرد، همه به شدت برانگیخته شده بودند و دلشان شکسته بود. متوجه شدم پشت سرم یکی بیشتر از همه با شدت گریه می کند.

سرتیپ شهید نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی ارتش بود که 54 سال داشت. آن موقع چند سال اضافه بر خدمت متعارف 30 ساله، خدمت کرده و به خوبی پا بر جا مانده بود. دیدم دستمال بزرگی را روی صورتش گذاشته و چنان گریه می کند که من در خودم احساس حقارت کردم.

به خودم گفتم: خوش به حال این افراد. اینها وضعشان خیلی بهتر از ماست! خاطره این دعای توسل در ذهنم مانده بود. مدتی بعد به تهران آمدم، فرصت شد که به طور خصوصی در خدمت امام(ره) برسم، این خاطره را به محضر ایشان تعریف کردم. امام(ره) حرف بنده را قطع کردند و مطلبی فرمودند که هیچ وقت از ذهن و قلبم پاک نمی شود. فرمودند:«این اصل رجعت انسان است به فطرتش».


نوشته شده در پنج شنبه 90 اسفند 25ساعت ساعت 1:31 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

چرا خداوند پیامبر را مأمور نمود؟ و چرا پیامبر را در زمان خاصی فرستاد. امام حسین چرا جهاد نمود با آنکه می‌دانست در این جهاد کشته  خواهد شد و ظاهراً شکست خواهد خورد؟ چرا جوان عالیقدر خود را چون علی اکبر با دست خود به جهاد اعزام نمود تا جام شهادت بنوشد؟ حسین با اینکه می‌دانست اهل بیتش اسیر می‌شوند چرا به چنین اقدامی دست زد؟ همة اینها برای امام هدف داشت و آن هذف زنده نگهداشتن مکتب حیاتبخش اسلام بود. برادرجان ما پیرو اهل بیت عصمت و طهارت هستیم و اینک زمن آن است که به مظلومیت امام حسین پی ببریم چون به فرمودة پیر جماران ما فرزندان عاشورا هستیم. آری، ما فرزندان عاشورا هستیم و وارثان خون حسین و باید یزیدیان زمان و متجاوزین به قرآن را سرجای خود بنشانیم. ما مورد ظلم و تعدّی واقع شدیم و باید به احیای حق و کلمه‌ لالاله الاالله و محمد رسول الله جهاد کنیم.

/محمدعلی رضائی

**************

پدر جان خوشحالم از اینکه توانستم به ندای سالار شهیدان حسین بن علی لبیک گویم و در راه یاریش قدم گذارم و همانطور که سرورم امام حسین در مقابل کفر ایستادگی کرد به پیروی از او ایستادگی خواهم کرد و این جان ناقابلم را برای برقراری اسلام وقرآن هدیه می‌کنم. و ما با خون خود اقیانوسی خواهیم ساخت که تمامی کشتیهای کفر و الحاد و شرک در آن غرق شوند.

/محمدرضا تیغ‌بند

*****************

به علت گرایشم به راه حسین و عشقم نسبت به اسلام و کشورم این راه را برگزیدم. این عشق همچون خون در رگهایم جریان پیدا کرد و باعث شد عاشق شهادت و ایثار شوم. من چندین بار به جبهه آمدم و چون درسم را در مکتب حسین به پایان نرسانده بودم سالم بازگشتم ولی نمی‌دانم این بار چرا این گونه دربند خودم نیستم روحم در عوالم دیگری سیر می‌کند شاید در این مرحله خداوند مرا لایق بداند و مرا به خود فراخواند

/اکبر شیخ‌الاسلامی

*****************

من به ندای حسین لبیک گفتم و به سوی خدا شتافتم و به دعوت اسلام لبیک گفتم و سعادت را برای خود تحصیل کردم کشته‌ دین شدم و در راه قرآن به خون غلتیدم و دین حق را یاری کردم.

/سیدمحمود امینی

*****************

اگر من به جبهه رفتم از برای یاری بخشیدن به دین خدا و پاسخ به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین و تحقق بخشیدن با آرمانهای به حق امام امت خمینی بت شکن بوده است.

/مجید کوهستانی

*****************

ما تا آخرین نفس با دشمن کافر می‌جنگیم تا اسلام زنده بماند.

/محمدعلی تقئی

*****************

آری، ما به راهی رفته‌ایم که سرانجام شوم امپریالیسم و سلطه‌گران اجنبی را هم اکنون در قلة عالم نمایان کنیم.

/داود حسینی

*****************

ای خدای رحمان تو خود می‌دانی که برای چه این راه را انتخاب کرده‌ام و در این راه هیچ کوشش دریغ نکردم، کمک کن تا پرچم اسلام را بر فراز بزرگترین قلل دنیا برافراشته سازیم چون این خون در مقابل اسلام و قرآن ارزشی ندارد.

/رامین فرزین

*****************

خدایا، برای تحقق بخشیدن به اسلام و قرآن و دفاع از کشور اسلامیم، در این راه آگاهانه قدم گذاشتم.

/علی عطاردی

*****************

با قلبی آکنده از مهر و عشق الهی به سوی جبهه روانه شدم و این تصمیم را با آگاهی و تدبیر خود گرفتم و داوطلبانه به حجله‌گاه معشوق گام نهادم، تا شاید تولدی ابدی یابم، تولدی با خون و اگر با کشته شدنم اسلام قوّت خواهد گرفت پس،ای سلاحها مرا دریابید. و می‌دانم این راهی که آمده‌ام دیگر بازگشت ندارد، همة ما یک روز آمدیم و یک روز هم خواهیم رفت. پس، خدایا این رفتن به سوی خود را برای من عارفانه و عاشقانه و خالصانه قرار ده.

/سیدحبیب مهرپور  



نوشته شده در پنج شنبه 90 اسفند 25ساعت ساعت 1:13 صبح توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin