سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























حسین سالار قلبها

امروز مسئله آثار مخرب خشونت و بخصوص جنگهای مسلحانه بر زنان و کودکان یکی از مباحث مهم حقوق بشری است. در بسیاری از اسناد بینالمللی زنان به تأثیرات مضاعف خشونتها و جنگها بر زنان و کودکان سخن رفته است. این بدان معناست که گرچه همه انسانها از جنگها و مناقشات مسلحانه متضرر میشوند لیکن زنان به دلایل مختلف دچار صدمات بیشتری می شوند بدین معنی که علاوه بر لطماتی که به خود آنان وارد میآید، حامیانشان را از دست داده و مسئولیت فرزندان نیز بر عهده آنان قرار می گیرد لذا پس از جنگ و کشته شدن مردان ، زنان، یکه و تنها عهدهدار مسئولیتهای فراوانتری میشوند و بدلیل حساسیت های روحی دچار آزارهای عاطفی بیشتری شده و آثار مخرب زیست محیطی جنگها سلامت آنان و کودکانشان را به خطر میاندازد و این در حالی است که مسئولیت سلامت روانی و جسمانی فرزندان هم به طور جدی متوجه آنهاست. فقر و کاستیهای پس از جنگ نیز زنان بازمانده را با دهها مشکل مواجه میسازد. گفتنی است که امروزه عناوین جدیدی در ارتباط با زنان و جنگها پیدا شده است که تاریخ بشریت سابقهای از آنها را بخاطر ندارد. امروز تجاوز به عنف سازمان یافته به زنان یک استراتژی نظامی محسوب می شود. امروزه در جنگها با چنین روشهای کثیف و غیرانسانی زنان به عنوان موضوعات اصلیای که میتوان به کمک آنها تطهیر و تغییر نژادی ایجاد کرد، لحاظ میشوند.دنیای متمدن در حالی صحنههای فجیع و تجارب غیر قابل باور در جنگها را از سر میگذارند که نمیداند در تاریخ اسلام و در سیره نبوی زنان در جنگها همواره گروه حفاظت شده ای به حساب میآمدند. در این مجال برآنیم تا نگاهی اجمالی به رابطه زنان در صدر اسلام و جنگ در سیره نبوی بیاندازیم: حفاظت مادی و معنوی از زنان در جنگها اولاً حضور زنان در جنگها به عنوان سرباز و رزمنده از نظر رسول خدا(ص) و دین اسلام ممنوع بوده است. ثانیاً پیام صریح رسول خدا(ص) که در غزوات و جنگها دائماً برای سربازان اسلام خوانده میشد این بود که به زنان و کودکان آسیبی نرسانید. امام صادق علیهالسلام فرمود: پیامبر خدا (ص)هر گاه گروهی را برای جنگ میفرستاد فرمانده لشکر را فرا میخواند، او را در کنار و اصحاب را در مقابل خود مینشاند، سپس میفرمودند: به سوی مبارزه بروید به نام خدا و در راه خدا و بنا بر آیین و کیش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، خیانت و پیمانشکنی نکنید، افراط نکنید، کشتهها را قطعهقطعه نکنید، درختی را قطع نکنید مگر آنکه مجبور شوید و پیرمرد از کار افتاده و کودکان و زنان را نکشید. در جای دیگر آمده است که در غزوه "قرده" آنگاه که چندتن از مسلمانان برای کشتن ابورافع به خانه او وارد شدند همسر او جلو آمد که مانع آنها بشود. یکی از مسلمانان تصمیم گرفت که او را بکشد ولی به یاد آورد که پیامبر(ص) آنها را از قتل زنان و کودکان نهی نموده است. براساس همین تعالیم زمانی که حضرت امیرعلیهالسلام شنیدند که سربازان اسلام هنگام حمله به شهری، خلخال از پای زنی غیرمسلمان کشیده و او را هراسانده اند، فرمود:" اگر مرد مسلمانی چنان کلامی را بشنود و از غیرت و تأسف بمیرد جا دارد. همانطور که قبلاً گذشت حضرت رسول پس از جنگها میکوشیدند که اسباب استخلاص و آزادی زنانی را که از خاندانهای بزرگ و کریم بودند فراهم کنند. در موارد متعددی حرمت خود را برای مسلمانان گرو میگذاشتند تا از حق خود در مورد اسراء بگذرند و زنان و اموالشان را آزاد سازند. در اینجا یادآوری جریان ذیل را مغتمم میدانیم. در زمان خلافت خلیفه دوم که اسیران ایرانی به مدینه وارد شدند عمربن خطاب خواست که زنان را بفروشد . امیر مؤمنان از قول رسول خدا(ص) فرمود که «کریمان هر قومی را بزرگ بدارید...» به همین دلیل گروهی از قریش تصمیم گرفتند که به جای خرید و فروش زنان، با آنها ازدواج کنند. امیر مومنان فرمود: ازدواج با آنها اشکال ندارد ولی آنها مختارند هر که را خواستند به همسری انتخاب کنند. در میان اسراء شهربانو دختر یزگرد سوم شاه ایران نیز دیده میشد. از او پرسیده شد آیا میخواهی ازدواج کنی؟ چه کسی را انتخاب میکنی؟ و او سکوت کرد.امیرمؤمنان با مشاهده سکوت وی فرمود: اصل ازدواج را اراده کرده ولی باید دانست که چه کسی را انتخاب کرده است. خلیفه از حضرت علی(ع) سوال کرد: این را از کجا دانستی؟ حضرت باز از قول رسول خدا(ص) فرمودند: اگر دختر بزرگواری را که ولی ندارد نزدتان آوردند و از او خواستگاری شد باید از او پرسیده شود آیا به ازدواج رضایت میدهی؟ اگر حیا کرد و ساکت شد، سکوت او رضایت است... اما اگر بگوید نه، نباید بر آنچه اختیار کرده مجبورش کنیم. حضور زنان در پشتیبانی جنگها بدلیل حضور موثر زنان در پشت جبهه و نقشآفرینی بیبدیل آنان در امر پرستاری و مراقبت از مجروحان ،پیامبر(ص) برخی زنان را با خود به غزوه ها میبرد. حضرت در غزوه ها در میان زنان خود قرعه میانداخت که کدام را با خود برای کمک به پشت جبهه ببرد. امسلمه که زن آگاه و عاقل رسول خدا(ص) بود از زنانی بود که بارها با رسول خدا(ص) به غزوه ها میرفت. فاطمه زهرا سلامالله علیها نیز به کرات در غزوات رسول خدا حاضر بود و کارهای مربوط به مجروحین مخصوصاً پدر و همسرش را انجام میداد. از جمله این زنان زنی بود به نام ربیع دختر معوذ که میگوید "ما با رسول خدا(ص) به جنگها میرفتیم سربازان را آب داده و خدمت میکردیم و شهدا و مجروحین را به مدینه باز میگرداندیم". رفیده نیز زنی بود که رسول خدا(ص) سعد را پس از زخمی شدن، در خیمه او نهاد چرا که او پرستار بود و مجروحین را مداوا مینمود. البته در تاریخ جنگهای رسول خدا(ص) از شیرزنانی نظیر نسیبه هم سخن به میان آمده که در میدان حاضر میشد. در جنگ احد وقتی این بانوی بزرگ و شجاع دید که جان رسول خدا(ص) در خطر است در حالی که همسرش نیز پیش روی او به شهادت رسیده بود آنچنان شجاعانه از رسول خدا(ص) دفاع کرد که طبق نقل برخی متون تاریخی دوازده زخم برداشت. رسول خدا(ص) از شجاعت او مسرور و متبسم شد برای او دعا کرد و در عین حال از فرزند او خواست که وی را به پشت جبهه منتقل سازد. تسلی خاطر زنان و خانوادههای بازمانده از جنگ و رسیدگی به آنها یکی از موضوعات مورد توجه رسول خدا(ص) در جنگها رسیدگی به امور بازماندگان جنگ بود. برای مثال زمانی که خبر شهادت جعفر طیّار به رسول خدا(ص) رسید حضرت به خانه او رفت و فرزندانش را فراخواند. بدون آنکه از شهادت جعفر چیزی به زبان آورد فرزندان او را مورد لطف و تفقد خود قرار داد. اسماء بنت عمیس همسر جعفر متوجه مسئله شد و به رسول خدا(ص) عرض کرد که رفتار شما حاکی از شهادت جعفر و یتیمی فرزندان من است. رسول خدا(ص) از ذکاوت اسماء متعجب شد و برای تسلی خاطر او از عظمت مقام جعفر در آخرت و رشادتهای او در میدان نبرد و خصایص خوب دیگر او برای اسماء سخن گفت و همسر او را ستود. اسماء نیز از رسول خدا(ص) خواست که حضرت این سخنان را در جمع مسلمانان بگوید تا مردم یاد و خاطرهی جعفر (شهید) را فراموش نکنند. رسول خدا(ص) دیگر مرتبه از خردمندی اسماء متحیر شد. توجه در رسیدگی به همسران شهدا و دعا برای شوهران آنان شیوه رسول خدا(ص) و سیرهی او بود که و برای مردم آن روزگار بسیار تسلی بخش مینمود. این رفتار، از یک سو باعث آگاهی دستگاه حکومت از وضعیت زنان آسیبدیده می شد و از سوی دیگر شرایط روانی مناسبی را برای تحمل رنج، مدیریت عواطف و شروع یک زندگی نو برای زن و فرزندان داغدیده فراهم میکند. پیامبر اکرم (ص) نه تنها به همسران شهدای مسلمان توجه داشت بلکه به همسران و بازماندگان دشمن هم عنایت و توجه می نمود شاهد این قضیه واقعه ای است که به آن اشاره می کنم. رسول خدا(ص) خالد بن ولید را برای گرفتن زکات به سوی قبیله بنی مصطلق و بنی محزوم فرستاد. متأسفانه در حالی که طبق دستور قرآن، رسول خدا(ص) هرگاه از مردم زکات میگرفت بر آنان درود میفرستاد که درود او مایه آرامش دلهای مومنین بود، خالد و سربازانش پس از اقامه نماز برعکس به مردم حمله کرده و عدهای را کشته یا مجروح ساختند. بازماندگان به رسول خدا(ص) شکایت کردند و رسول خدا(ص) از رفتار خالد اظهار بیاطلاعی و تنفر نمود. سپس حضرت به علی علیهالسلام امر فرمودند: برو و مردم آن دیار را راضی ساز. حضرت رفت و بازگشت و به رسول خدا(ص) خبر داد که به خانوادههای مقتولین خونبهای کشتههایشان را پرداختم، به ازای هر جنین سقط شده مالی را به خانوادهها دادم، حتی مبلغی را جهت شکسته شدن ظروف آبخوریسگها و چهارپایانشان به آنها دادم و مابقی مالی که نزدم بود به زنان و کودکان بخشیدم زیرا آنان از این حمله ترسیده، فریاد زده و گریسته بودند. همچنین روایت شده که نبی اکرم دائماً به خانه امسلیم سر میزدند و در بیان علت این کار میفرمودند: برادران او در غزوه ها به همراه من و برای همیاری من جنگیدند و کشته شدند و من به این خاطر به او محبت میکنم. امان دهی یکی از عوارض و لوازم مربوط به منازعات در سیره نبوی، سازوکاری به نام «امان دهی» بود به این معنا که اگر کسی به هر دلیلی به مسلمانان امان آورده و پناه میجست هر مسلمانی حق داشت که او را امان دهد. در آیین جنگی اسلام اماندهی مسلمان به یکشخص دارای احترام بود. قابل ذکر است که در این حکم شرعی ،میان اماندهی مردان با زنان تفاوتی نبود. یعنی این رفتار به یک میزان، بین زنان و مردان دارای ارزش و اعتبار بود. از آن جمله میتوان به امان دهی ام هانی اشاره کرد. در جریان فتح مکه رسول خدا به همه مردم مکه بجز ده نفر امان داد. یکی از آن ده تن به خانه ام هانی دختر ابوطالب عموی رسول الله(ص) پناه آورد. علی بن ابیطالب(ع) در جستجوی او به خانه خواهرش رسید و خواست که دستور پیامبر را راجع به او اجرا نماید. ام هانی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرضه داشت که من این مرد را امان دادم. رسول خدا(ص) نیز فرمود ما هم او را امان میدهیم. از سوی دیگر زنان مسلمان تحت هر شرایطی که از محیط کفر وشرک میگریختند و به دامان اسلام پناه میآوردند به گونهای متفاوت در امان اسلام قرار میگرفتند. یکی از این صفحات درخشان تاریخ اسلام مربوط است به اتفاقی که پس از صلح حدیبیه رخ داد. روزی ام کلثوم دختر عقبه بن ابی معیط از مکه و از میان مشرکان گریخت و پس از پشت سر نهادن مشکلاتی چند، خود را به رسول خدا(ص) رساند. او در حالی مسلمان شده بود که تمام خانوادهاش به خداوند کافر بودند. طبق قرارداد میبایست هر دو طرف پیمان، یعنی مشرکان مکه و مسلمانان مدینه هر فراری از یکدیگر را تحویل داده و او را در پناه خود نگیرند. وقتی خانواده ام کلثوم طبق قرارداد برای باز پسگیری او مراجعه کردند، رسول خدا(ص) براساس آیه دهم از سوره ممتحنه (که می فرماید : هرگاه زنان تازه مسلمان از سوی مشرکان گریخته و برای حفظ دین خود به مسلمانان پناه آوردند اگر رسول الله آنها را آزمود و از ایمان آنها مطمئن شد، برای حفظ دین و حفاظت از جان آنها،ایشان را نزد جامعه اسلامی نگه دارد.) او را باز نگرداند. این واقعه که در حقیقت با توجه به مفاد قرارداد، تبعیض مثبتی به نفع زنان به حساب میآمد به وضوح حمایت خاص اسلام و رسول خدا(ص) را از زنان ثابت میکند. گرچه پیامبر (ص) برای گریز از تهمت پیمانشکنی با فطانت فرمود "در آن قرارداد بحث در مورد مردان بود و از واژهی رجال استفاده شده است. پس قرارداد شامل حال زنان نمیشود!" چنانچه معلوم شد ملاحظه و توجه به زنان به عنوان یک استثناء در جنگها شیوه خاص رسول خدا(ص) بود که همواره در تاریخ مناقشات بین حضرت و دشمنانش مورد تأکید بود. شاید ذکر این خاطره اسلامی نیز خالی از لطف نباشد که روزی در خلال یکی از جنگها، دختر حاتم طایی،مرد سخاوتمند ادبیات و تاریخ جهانی، به اسارت نیروهای اسلام درآمد. دختر نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: پدرم کشته شد و برادرم به شام گریخت. بر من منتی بگذار و مرا به نزد مردمم بفرست. حضرت روز اول و دوم پاسخی به او نداد. روز سوم به اشاره حضرت امیرالمومنین علی علیهالسلام دختر دوباره خواستهاش را مطرح کرد. رسول خدا(ص) پاسخ داد منتظر قافلهای امانتدار هستم که تو را با آنها به نزد قبیلهات بازگردانم. این رفتار رسول خدا(ص) ضمن پاسداشت روحیه کرامت و بزرگی و سخاوتمندی پدر دختر یعنی حاتم طایی، توجه و الطاف وصف ناشدنی حضرتش را به زنان میرساند.
فریبا علاسوند / استاد و محقق حوزه و دانشگاه



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 2:3 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

آنچه این حماسه بزرگ عاشورا را پس از گذشت سالها و قرنها همچنان زنده نگه داشته است، در کنار فداکاری و از خود گذشتگی مردان حاضر در آن روز، شهامت و مقاومت بینظیر زنانی است که پرچم امامحسین(ع) را برافراشته نگه داشته و پیام او را منتقل کردند. زنانی که نه تنها همسران و فرزندان خود را به حمایت از امامحسین(ع) و جنگیدن در راه خدا ترغیب کردند بلکه پس از شهادت آنها،با صبوری و استقامت فوقالعاده خود رنج اسارت را به جان خریدند و به ذلت و خواری و تسلیم تن ندادند. *** زنان عاشورایی زنانی که در کربلا حضور داشتند، هرکدام با حماسههایی که آفریدند، الگوی برجستهای برای زنان در تمام طول تاریخ به جا گذاشتند.حماسههایی که گذر زمان نه تنها از ارزش و اهمیت آنها کم نکرده است بلکه روز به روز این صبر و مقاومت و مجاهدت ارجمندتر و تحسینبرانگیزتر شده است.چنانکه با وجود روایتهای مکرر و شرح و تفسیرهای بیشماری که دراین باره نوشته شده است، هنوز یادآوری آنها دل را به درد میآورد و شور مجاهدت و قیام را زنده میکند. زنانی که در کربلا همراه کاروان امامحسین(ع) بودند برخی از فرزندان و خانواده حضرت علی(ع) بودند و برخی از دوستداران و پیروان آن حضرت. بنا به روایتهای تاریخی حضرت زینب،ام کلثوم، فاطمه، صفیه، رقیه وامهانی، فاطمه و سکینه، دختران سیدالشهدا(ع)، رباب، عاتکه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقیل، فضه نوبیه، کنیز خاص امامحسین(ع) و مادر وهب بن عبدالله از زنان حاضر در کربلا بودند. همچنین به گفته تاریخ پنج زن از قیام حسینی به طرف دشمن بیرون آمدند: کنیز مسلم بن عوسجه،ام وهب زن عبدالله کلبی، مادر عبدالله کلبی، مادر عمر بن جناده، زینب کبری(س). زنی که در عاشورا شهید شد، مادر وهب بود، بانوی نمیریه قاسطیه، زن عبدالله بن عمیر کلبیکه بر بالین شوهر آمد و از خدا آرزوی شهادت کرد و همان جا با عمود غلام شمر(ل) که بر سرش فرود آورد، کشته شد. در عاشورا دو زن نیز، به حمایت از امام برخاستند و جنگیدند:یکی مادر عبدالله بن عمر که پس از شهادت فرزند، با عمود خیمه به طرف دشمن روی کرد و امام او را برگرداند. دیگری مادر عمرو بن جناده که پس از شهادت پسرش، سر او را گرفت و مردی را به وسیله آن کشت، سپس شمشیری گرفت و با رجزخوانی به میدان رفت، که امامحسین(ع) او را به خیمهها برگرداند. دختر عمر (همسر زهیر بن قیس) نیز در راه کربلا به اتفاق شوهرش به کاروان حسینی پیوست. زهیر بیشتر تحت تأثیر سخنان همسرش حسینی شد و به امام پیوست.رباب، دختر امرء القیس کلبی، همسر امامحسین(ع) نیز در کربلا حضور داشت. زنی از قبیله بکر بن وائل، که ابتدا با شوهرش در سپاه ابن سعد بود، ولی هنگام حمله سپاهیان کوفه به خیمههای اهل بیت، شمشیری برداشت و رو به خیمهها آمد و آل بکر بن وائل را به یاری طلبید نیز حضور داشت. زینب?کبری و ام?کلثوم?(س)، دختران امیرالمؤمنین(ع)، همچنین فاطمه دختر امامحسین(ع) نیز جزو اسیران بودند و در کوفه و... سخنرانیهای افشاگرانه داشتند. مجموعه این بانوان، همراه کودکان خردسال، کاروان اسرای اهل بیت را تشکیل میدادند که پس از شهادت امام و حمله سپاه کوفه به خیمهها، ابتدا در صحرا متفرق شدند، سپس به صورت گروهی و اسیر به کوفه و از آنجا به شام فرستاده شدند. این زنان با اینکه امام در ابتدای راه گفته بود این کاروان به سوی مرگ میرود و زنانش اسیر میشوند همه با عشق او راهمراهی کرده بودند. مدیریت حضرت زینب(س) هنگام جنگ در خیمهها وحتی شب قبل از عاشورا، هشدار دادن آن حضرت و نیز هنگام وداع، زمان آتش زدن خیمهها، شب یازدهم، در هنگام اسارت و در کاخ یزید از شگفتآورترین مدیریتهای انسانی بهشمار میرود که بینظیر است. وقتی که خیمهها را آتش زدند و روسری از سر زنان خاندان رسول خدا(ص) برداشتند آنان عفاف خود را حفظ میکردند.حضرت امکلثوم(س) در اسارت و در کوفه وقتی مردم به تماشا ایستاده بودند فریاد کشید: آیا شرم نمیکنید برای تماشای اهل بیت پیامبر جمع شدهاید؟ حضرت زینب نیز در اسارت در کوفه به هیچ مردی اجازه ورود به خانه را نداد. در حقیقت نکته مهم درحادثه عاشورا این است که این حادثهای است که مرد و زن در آن نقش دارند. اباعبدالله اهل بیت را برای رسالتی بزرگ و ساختن تاریخی عظیم حرکت میدهد و این زنان در ابتدای حرکت و قبل از عاشورا، عامل مهم در تشجیع و ترغیب خانواده برای دفاع از امر ولایت بودند. امامحسین(ع) میدانستند که قیام ایشان علیه یزیدیان منجر به کشته شدن همه همراهان میشود و زنان میبایست طلایهدار و عهدهدار دنباله نهضت شوند و حقایق را علنی کنند و در عین ارزیابیقدرت زور و میزان سلطه آن، به افشاگری بپردازند. و این زنان همراه شدند تا حقایق را به نحو احسن بگویند. امام حسین (ع) از ابتدا با سخنرانیها و خطبهها و گفت و گوهای گوناگون با انصار، مهاجرین، اقوام، دوستان، دشمنان، هدف خویش را بیان کردند و راه را نشان دادند و فرمودند: «من برای اصلاح وضع امت جدم و امر به معروف و نهی از منکر قیام کردهام...» و به زنان میفرمودند: «همه میمیرند و دوام بقاء از آن خداوند است.» بدینوسیله یادآور میشدند که همه رفتنی هستند خواه زود یا دیر. پس برگزیدن رفتن آگاهانه و ارزشمند بهتر است. وقتی به کربلا میرسند؛ حضرت میفرمایند این جا سرزمین معهود است. برخلاف معمول خیمه زنان را در گودالی و در مکان پستی نصب کردند؛ آنچنان که آنان نتوانند صحنه جنگ و خونریزی را شاهد باشند، این نکته هشدار دیگری بود و زنان را به اهمیت قضیه، نیکوتر و واقف ساخت. و شب عاشورا نیز تصفیهای دیگر و کلاس دیگری انجام گرفت. خطبه امام چاره ساز بود، تنها زنان و مردانی ماندند که قادر بودند پیام شهادت را به دیگران برسانند. در روز عاشورا نیز تسلی میدادند و آینده را ترسیم میکردند و شیوه مقابله با سختیها و شیوه عزاداری را آموزش میدادند. بعد از عاشورا اولین مجلس عزاداری توسط حضرت زینب(س) روی جسدهای مطهر شهیدان برگزار گردید، در مسیر حرکت به سوی شام، مدینه و سخنرانیهای بلیغ و خطابههای آتشین خاندان و اهل بیت عصمت و طهارت و بیان رنجها، سختیها، گرسنگیها، اسارتها، تشنگیها، قساوت دشمن را به تصویر کشیده، کودکان و زنان با مرثیهسرایی، خونخواری، وحشیگری خصم، زدن و کشتن، سوختن و ویران کردن خیمهها، بیان تنهایی و بیکسی زنان در آن بیابان پر از دشمن خدانشناس سنگ دل را بیان کردند. تاریخ کربلا با تجلی حضرت زینب(س) از عصر عاشورا آغاز میشود. حال شریک حسین(ع)، رئیس قافله حسین است. با کمک زنان اهل بیت بذر نهضتی را افشاندند که هنوز آن بذر در حال رشد و نمو است و باعث شد، پیام شهادت به گوش مردم برسد و این نبود مگر به سبب صبر و تحمل زنانی که به ریسمان اسارت بسته شده و شهدا را پشتسر گذارند. و سرهای شهدا جلوی نظرشان با وضع غیرقابل وصف که دلها را تکان میداد و شیوهای که حضرت زینب، امکلثوم، فاطمه سکینه بکار بردند و باعث افزایش تحمل زنان و فرزندان شدند که نه شیون کنند و یقه چاک دهند و نه صدقه قبول کنند و در جلوی خصم زبون ناله و گله نمایند. آنان چون کوه استوار بودند و به همراه حضرت زینب (س) با سکوت و سکون و اطمینان از آینده خویش به بیان جنایات پرداختند و این اطاعت و همراهی زنان با حضرت زینب(س) و در تاریخ زبانزد خاص وعام و دوست و دشمن شد. نتیجه تاریخ عاشورا نشان داد که زن نیز میتواند در جهت نیل به والاترین مقام انسانی همپای مردان و شهیدان اسلام، برای تجدید بنای اسلام و قرآن قیام کند و تربیت والای انسانی خود را به جهانیان بنمایاند که چگونه فرصت ابراز شخصیت و تجلی نفخه الهی را داراست. آنجا که حضرت زینب(س) در کاخ یزید بعد از آن مصیبتهای بزرگ، با کمال شجاعت، اعتماد به نفس و اتکال به خداوند میفرماید: «ما رایت الاجمیلا» عظمت زن نمونه اسلامیرا در معرض دید همگان میگذارد و اثبات موجودیت و حقانیت خویش را به نام دخت پیامبر و ادامهدهنده رسالت حسینی قرار میدهد و به این وسیله بذر انقلاب حسینی را در جهان هستی میکارد. شاید اگر بخواهیم ویژگی عمده زنان عاشورایی، در نهضت عاشورا را بهطور خلاصه و فهرستوار بیان کنیم موارد زیر از مهمترین نکات مورد توجه باشند: زنان سرشار از عاطفه، احساس، علاقهمند به زندگی که در سایه تعلیم و تربیت الهی، توانستند مدیر شایستهای برای هستی خویش باشند و با تمامی ویژگیها و علایق زنانگی، با اولویت قرار دادن اصل تعهد و مسوولیت زندگی، بدون اضطراب و دغدغه خانواده و قبیله و بهرهگیری از دنیای مادی شرف و فضیلت ابدی را برای خویش خریداری کردند و مظهر یک زن مسوول و مبارز در برابر زمان و سرنوشت جامعه شدند. پایان نویسنده: مهناز جعفری



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 2:2 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

انسان به عنوان گوهر اصلی نظام وجود ، همواره مهم ترین محور برای کلیه ی مباحث بوده و در طول تاریخ ، گفتمان ها ، همایش ها ، و کتب بسیاری را به تحلیل و نقد و نظر در مورد شخصیت خویش اختصاص داده است. در این میان وجود و جنسیت مختلف و تغافل برخی تئوریسین ها نسبت به واقعیت های زیست شناختی و روان شناختی هر کدام از این دو جنسیت ، خصوصاًزنان ، پیامدهای منفی فراوانی در پی داشته و باعث ایجاد چالش های عظیمی در استیفای حقوق آنان گردیده است. بدون شک تا زمانی که شناختی صحیح از ماهیت حقیقی یک زن وجود نداشته باشد ، بحث از مبانی فرهنگی ، حقوقی ، فردی و اجتماعی وی امری بس نابخردانه است. از این منظر ، جنبش های گوناگونی در طول تاریخ ظهور نمودند ، تا بتوانند موفقیت هایی را در این زمینه کسب نمایند. مهم ترین این جنبش ها «نهضت زنان» یا «نهضت آزادی زنان» بود ، که به جنبش فمینیست مشهور است. الف : نگاهی به جریان فمینیسم و احیای حقوق زن در جهان این لفظ بر جنبش های اجتماعی ایی اطلاق می شود که تلاش می کنند تا زنان به فرصت ها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند. گر چه سازمان یافتن جنبش فمینیسم را به اواخر قرن نوزدهم نسبت می دهند ، آغاز واقعی جنبش فمینیسم را با انقلاب کبیر فرانسه (1789-1799) همزمان دانسته اند. بعد از استقرار حکومت جمهوری و از بین رفتن نظام سلطنت ،لایحه ی حقوق بشر در پارلمان فرانسه به تصویب رسید. از ویژگی های این قانون در نظر نگرفتن زنان و تضییع حقوق آنان بود. «اولیمپ دگونک» که خود در انقلاب کبیر فرانسه نقش داشت ، لایحه ایی را به مجلس پیشنهاد نمود و در آن از حق کار زنان ، حقوقی قانونی در خانواده ، حق آزادی بیان و نیز داشتن پارلمانی مستقل دفاع کرد. این لایحه به تصویب نرسید و موجب مرگ پیشنهاد دهندگان شد. این جریان در داخل فرانسه و در خارج آن ادامه پیدا کرد. به تدریج و با وقوع انقلاب صنعتی در اروپا و نیاز به نیروی کار ارزان و حضور زنان در کارخانه ها و کارگاه های صنعتی ، جریان های جدیدی در غرب ، دامن زده شد. وجود مشکلات فراوان در محیط کار و آسیب پذیری زنان در کنار خانه داری ، نارضایتی هایی را برای جامعه زنان به وجود آورد. جنبش های کارگری ، قوی ترین نیرو برای احقاق حقوق زنان در این سال ها محسوب می شوند. پس از گسترش دموکراسی و نهادهای آن و اعطای حق رأی دادن به مردان در دهه ی هفتاد قرن نوزدهم و محروم ماندن زنان از حق رأی و مشارکت سیاسی ، تبعیض میان زنان و مردان ، برجسته تر و عینی تر شد ، به طوری که محوری ترین درخواست فمینیست ها تا اواخر دهه ی دوم قرن بیستم ، اعطای حق رأی دادن به زنان بود. جریان فمینیسم که از اوایل قرن نوزدهم آغاز شده بود ، تا دهه ی دوم قرن بیستم (1920) که در آمریکا به زنان حق رأی اعطا شد موج اول فمینیسم نامیده می شود ، که مهم ترین ویژگی آن توجه به دستیابی به حقوق مدنی و سیاسی بر ابر است. اما موج دوم این جنبش از سال 1970 آغاز گردید. شعار محوری موج دوم برابری کامل زن و مرد در تمامی زمینه های اجتماعی ، روانی و فرهنگی بود. شعار «زنان بدون مردان» و بروز رفتارهای مردانه در سطح وسیع توسط زنان از همین دهه شروع می شود. در این دوره فمینیست ها با تأکید بر تجرد و تقبیح ازدواج و با تشویق زنان به شرکت گسترده در فعالیت های اقتصادی ، این موج را تشدید می کردند. «سیمون دوبوار» فرانسوی که رهبری این جریان را به وی نسبت می دهند ، در کتاب اصلی خود (جنس دوم thesecound) می گوید :« زنان با پذیرش نقش های انفعالی از قبیل مادری و همسری زمینه های تسلط مردان را بر خود فراهم می کنند. زنان باید از پذیرش چنین نقش هایی امتناع کنند و در صحنه ی کار و فعالیت اجتماعی با مردان رقابت نمایند ، در این صورت تصور عمومی از زن دچار تغییر خواهد شد.» موج سوم فمینیسم نیز بر پایه ی گرایش های موج دوم در سطحی افراطی تر شکل گرفت و موجب شد زنان ، اساس ستم های وارد بر خویش را از ناحیه ی وجود فرهنگ «مرد سالاری» بدانند و معتقد شوند که اساس تمامی دانش های بشری با نگرش مرد سالارانه پایه ریزی شده و برای نجات از این فرهنگ باید با «نگاه زنانه» به جهان نگریسته شود و از جهان ، تفسیری زنانه ارائه گردد. از این رو ، به مطالعه در علوم مختلف بشری پرداخته و نحوه ی تبیین و تفسیر آن را تغییر دادند و موجب پیدایی گرایش ها و نحله های گوناگون فمینیستی گردیدند. وجه مشترک این گرایش ها به نحوی بود که بیش تر مزایا در هر کدام از آن دانش ها نصیب زنان می گردید. مهم ترین این نحله ها عبارت اند از : فمینیسم لیبرال ، فمینیسم مارکسیسم ، فمینیسم رادیکال ، سوسیال فمینیسم و فمینیسم پست مدرن. ب- پیامدهای فمینیسم در جهان سعی در از بین بردن تبعیض ها و ستم های ناروای جنسی ، مشارکت سیاسی اجتماعی زنان ،برخورداری از حق مالکیت و استقلال اقتصادی ، اعتماد به نفس زنان برای حضور در صحنه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ، ارتقای سطح علمی و فرهنگی و هنری زنان ، از ویژگیهای مثبت جنبش فمینیسم ذکر می شود اما پیامدهای منفی این نهضت که ناشی از سیاست های نادرست تئوریسین های آن بود ، ضربه ی بزرگی را بر جامعه ی انسانی وارد ساخت ، که انحطاط اخلاقی غرب ، خود بیانگر این معضل بزرگ است. فروپاشی نهاد خانواده ، ازدواج های غیر رسمی و نامشروع ، طلاق های مکرر و تولد فرزندان نامشروع ، نقش خانواده را به عنوان پایگاهی مطمئن برای آرامش روحی و روانی از بین برده و حتی تأثیرات آن بر جامعه نیز آشکار گردیده است. وجود فرزندان تک والد ، زایمان در سنین بالا ، فناوری تولید مثل یا پدیده ی مادران میانجی (مادرانی که با پذیرش دیگران به عنوان ظرف جنین ، زحمت اجاره را متحمل می شوند و در قبال آن پول دریافت می کنند ) ، کودکان سر راهی ، اشتغال والدین و گریز از مسئولیت عاطفی و تربیتی ، تحقیر نقش مادری و پرورش نسلی آسیب پذیر ، خشونت گرا ، غیر اخلاقی و نابهنجار ، همگی از جمله پیامدهای فروپاشی بنیان خانواده است. از طرف دیگر رواج تجارت سکس و استفاده ی ابزاری از چهره ، اندام و صدای زن در تبلیغات تجاری و سیاسی ، نوع جدیدی از تحقیر شخصیت و بردگی زنان را به تصویر می کشد. امروزه در بسیاری از نقاط جهان به علت جهل و غفلت بعضی از زنان ، شرافت انسانی و معنویت او زیر سؤال است و متجاوزان و آلودگان در قالب آزادی زن ، در پی به یغما بردن شرافت او هستند. بدین سان ستمی که در گذشته به زنان روا می داشتند ، بیش تر و خطرناک تر شد. آری ، آن روز ستم ها اغلب به صورت جسمی بودند و امروز به صورت فکری ، معنوی ، روحی و طبیعی ، که آثار این ستم ، گران تر و سنگین تر است. این گوشه ایی بود از مهم ترین جنایاتی که در حق زنان جوامع مختلف به خصوص جوامع اروپایی صورت گرفته است. اینک باید دریافت که علت بروز این ارزشهای متناقض نما (پارادوکسیکال) چیست؟ نمی توان انکار نمود که ضعف تئوریکی فلاسفه ی غرب و رهبران این جنبش یکی از کلیدی ترین عوامل وقوع این فجایع بوده است. آیا به وجود آمدن ارزش های چند برای زنان ، باید به این قیمت تمام شود که شخصیت اخلاقی و انسانی آنها زیر سئوال برود؟ هیچ انسان عاقلی منکر این حقیقت نیست که محروم ماندن زنان از حق رأی و مشارکت سیاسی و اجتماعی ، امری بس جاهلانه و ظلمی به غایت آشکار است. موج اول فمینیسم با تلاش وافر توانست این حقوق را احیا نماید ، اما موج دوم و سوم با افراطی گری های خود و بدون آینده نگری صحیح و بدون شناخت واقعیت ها و توانایی زنان ،موجبات یک حادثه ی دردآور انسانی را فراهم نمودند. اما چرا باید این گونه باشد؟ متأسفانه به علت نبود یک دین جامع و صحیح در غرب و پدیده ی «بازسازی دین» بر پایه ی تجربه و عقل بعد از قرون وسطی ، تا کنون گروه های مختلفی از جوامع بشری بازیچه ی نظریات فلاسفه ی غرب واقع شده اند. در این بحران جهانی و در این عمر پر از آشفتگی و تضاد و تعارض ، در میان انبوهی از این درهمی و آشوب ، معرفی یک برنامه صحیح در جهت تحقق سعادت بشری ، می تواند پویندگان حق را اقناع کند و آرزوها و مقاصدی را که زن ، قرن ها در جست جوی آن بود تحقق بخشد. امروزه که خطر سقوط فکری ، دامن عده ایی را گرفته و به گروهی دیگر هم نزدیک گردیده ، به نظر ما با اتکای به چنین شیوه ایی می توان از خطر جست و سنگری محکم برای حفظ و صیانت از خود و دفاعی جانانه از عقیده و فکر پدید آورد و این امر ، خود رسالت و مسئولیت آگاهان ، به ویژه زنان تحصیلکرده ی ایثارگر را بیش تر می سازد. تحکیم بنیاد خانواده در عصر ما بر خلاف اعصار پیشین نوعی بیداری و هوشیاری برای بانوان و زنان پدید آمده ، که خواستار رشد خود شده اند ، زیرا با توجه به ناموفق بودن حرکت ها و نهضت هایی که در گوشه و کنار جهان ، سر بر آورده ، آنان به این درجه از تجربه رسیده اند که باید خود را به دست طبقه ایی که راه را از بیراهه نمی شناسند ، نسپارند تا معضلات بعدی دامنگیرشان نگردد. از این منظر ،ما برآنیم تا در این نوشتار ، نقش و مسئولیت زنان تحصیلکرده ی ایثارگر را در ابعاد مختلف به ویژه در تشکیل خانواده و تحکیم بنیاد آن تبیین نماییم ؛ الف ) حیات عقیدتی : در این دوره ی تصادمات و تعارضات فکری و در عصر جاهلیت نو ، همگان نیاز به برنامه ایی صحیح ، موثق و الهی دارند ، تا آنان را از غرقاب افکار و موهومات برخی دانشمندان و روان شناسان نجات داده ، به سر منزل سعادت بشری برساند. بدون شک بشر امروز بیش از اعصار پیشین دچار تضادهای فکری ،عاطفی ، اخلاقی ، اقتصادی ، سیاسی و مهم تر از همه مذهبی بوده و خواستار این است که خویش را از این شرایط نامناسب رهایی بخشیده ، راهی را به سوی سعادت خود برگزیند. تنها چیزی که می تواند در این زمینه راه گشا باشد و آن دشواری ها و موانع رشد را از سر راه بردارد ، متمسک گردیدن به «عروه الوثقی» یعنی ریسمان نجات بخش دین پروردگار است. ب) الگوپذیری مناسب : زن امروز برای نجات خود از این مخمصه ها در مبارزه با این ستم عظیم ، الگویی برای تمام ابعاد انسانی خود می طلبد. زن در دنیای امروز از این همه تبلیغات و آوازه گری ها ، از این همه مکتب سازی ها و نغمه پراکنی ها و از این همه تلاش ها در عین بی ثمری ها خسته و فرسوده شده و خواستار الگویی است تا وی را از شرور مفاسد دور ساخته و فطرت و وجدانش را نیز قانع سازد. زن امروز نه تنها در ایران ، بلکه در همه جای جهان ، الگو می خواهد ، نمونه ایی موفق در زندگی سعادتمندانه ی الهی را جست جو می کند ، اسوه ایی در خور تبعیت را می طلبد ، تا در سایه سار آن چگونه شدن و چگونه ماندن را دریابد. در این میان نقش زنان تحصیلکرده ی ایثارگر ، هم در تجدید حیات مکتبی و عقیدتی دیگران و هم در معرفی شخصیت های ارزشمند ،مسئولیتی خطیر و بسیار حساس و سرنوشت ساز است. اصولاً تا فرهنگ ظلم ستیزی و حق جویی در جامعه ایی نهادینه نگردد ، وجود افرادی هر چند تحصیل کرده و ایثارگر در جامعه بدون تأثیر خواهد بود و به علت جهل اکثریت ،اقلیت نیز در آتش سرخوردگی و تحجر می سوزند. انقلاب های بزرگ و موفق ، زمانی توانستند حکام جور را بر خاک سیاه بنشانند که مشعل عدل و داد و بیداری را بر دست گرفتند. نخستین گام برای پیروزی ، تبیین اصول مکتب الهی و در پی آن ، معرفی انسان های وارسته و دانشمند و دوری از الگوهای ظاهری و تصنعی است. ج) شخصیت پروری :جامعه شناسان ، چگونگی تأثیر مستقیم فرد بر خانواده ، و خانواده بر روی اجتماع را از اصول بسیار کلیدی در تعیین ماهیت جوامع به شمار می آورند. این سیر طولی به وضوح در دین مبین اسلام نیز رعایت گردیده است و لذا نخستین ایدئولوژی چراغ فروزان اسلام بر روی شخصیت فردی زن خلاصه می گردد. دین اسلام با تأکید بر علم جویی و ارتقای سطح فرهنگی زنان و هم چنین دستور اکید به حفظ حجاب و متانت ، در حقیقت دو عنصر اساسی علم و اخلاق را که مهم ترین عناصر برای نجات زنان از غرقاب های فساد است ، متذکر شده و برای نحوه ی اجرای آن دو مهم نیز دستورهای مفصلی را ارائه داده است. به همین منظور یکی از وظایف زنان تحصیل کرده ی ایثارگر ، ایجاد فضاهای علمی ، اخلاقی است ، تا بانوان هر چه بهتر هویت حقیقی خویش را در قالب علم و عمل اسلامی شناسایی نموده و به پرورش نفوس خود بپردازند. از این منظر میتوان ایجا هیأت های مذهبی در خانه ها یا مساجد برای ارتقای سطح علمی ، اخلاقی و در سطح وسیع تر تأسیس فرهنگ سراها را مؤثر دانست. د) تشکیل خانواده : ازدواج ، امری محبوب و نوعی تن دادن به سنت آفرینش است. نظام آفرینش بر اساس زوجیت است و منفرد ماندن ، نوعی دور ماندن از این نظام محسوب می شود. بدون ازدواج ، وصول به کمال ، مقدور و میسر نیست و آدمی اگر علامه ی زمان بوده و دائماً در مسیر رشد و تحول باشد ،تا هنگامی که ازدواج نکرده است ، کامل نیست. چه بسیارند اهداف و مقاصد والایی که تنها در سایه ی ازدواج میسر می شوند ؛ مثل آرامش و سکون که در تصمیم گیری های معقول آدمی نقش اساسی ایفا می کنند ،یا تولید نسل که در سایه ی آن با حفظ شرایط ،زمین پربار می گردد و بر اثر آن ، عبادت ها رشد و کمال می یابند و عمل آدمی ، او را در ردیف قدیسین و مقربان قرار می دهد ، که دو رکعت نماز متأهل از هفتاد رکعت نماز افراد مجرد ، برتر و بالاتر است. آنچه در ازدواج مهم است ، وصول به حیات مشترکی است که در آن رنگ و بوی انسانیت باشد و الحق موجبات رشد و تکامل آدمی را برای او میسر سازد وگرنه ازدواجی که موجب دغدغه ی خاطر گردد به زحمتش نمی ارزد. ازدواج باید آگاهانه ،هدفدار ، گزینش شده و اندیشمند شده باشد که بنایش استوار است بر اتکا به صفات انسانی و اخلاقی و ایمان. مرد و زن همتای هم یا به زبان عادی و جاری ، همسر باشند یعنی هم شأن و هم رتبه ؛ چیزی که در اسلام از آن به کفویت و همتایی یاد شده است. در ازدواج باید به دنبال معیارهایی بود که زندگی سازند ، نه اسم و رسم آفرین. در انتخاب همسر ،شرافت و ایمان و تقوا را باید مد نظر قرار داد ، نه دارایی و ثروت و مکنت را. ازدواج به عنوان اساسی ترین گام برای تشکیل خانواده نقش بسیار مهمی را در سعادت شخص و جامعه بر عهده دارد. زیرا خانواده بسان حلقه ی اتصالی است که فرد را به جامعه مرتبط می نماید و با آرامش فرد در بوته ی خویش ،وی را برای نیل به محیطی فراتر مهیا می نماید. از آنچه گذشت ، این نکته به دست می آید که اگر بخواهیم نقش و مسئولیت یک زن تحصیل کرده ی ایثارگر را در تشکیل خانواده به نحوی وافی بیان کنیم ، بحثی خارج از این مقال می گردد ، لذا می کوشیم تا مختصراً این وظایف را شرح و تبیین نماییم ؛ الف) با توجه به توضیحات داده شده ،گام اول برای تشکیل خانواده ، تن دادن به ازدواج است و بدون شک توفیق در این امر یکی از مهم ترین مراحل زندگی برای نیل به سعادتی حقیقی است. اگر این مهمه با توجه به معیارهایی که آوردیم انجام گردد ، کامیابی در آن امری قطعی است. به علاوه در توضیح شرایط ازدواج باید توجه داشته باشیم که دور محور اساسی برای زندگی مشترک باید مد نظر قرار گیرد : 1- محور تفاهم و معنویت و اخلاق 2- محور اقتصاد و رفاه. زن و مرد باید با این دو پیش شرط اساسی ، زندگی جدید خود را آغاز نمایند. البته منظور از رفاه در این مبحث فراهم بودن حداقل امکانات برای یک زندگی مسالمت آمیز است ؛ یعنی امکاناتی که دو طرف به آن راضی باشند ، تا بتوانند زندگی را به صورتی آبرومندانه آغاز کنند. ب) بدون شک اگر پایه و اصل زندگی فعلی به نیکویی شکل گرفته باشد ،تحکیم آن بسیار آسان تر خواهد بود. در یک زندگی مشترک نیز مطمئناً مشکلات و موانعی وجود دارد که یک زن ایثارگر می تواند با صبر و حوصله از پس آن به آسودگی برآید. علاوه بر آن نباید اقتضائات ازدواج را هم از یاد برد. اقتضای ذاتی ،مانند حفظ کانون خانواده ،فرزند داری و تربیت فرزند ،ارتقای سطح علمی ، فرهنگی خویش متناسب با استعدادها و توانایی ها و مواردی از این قبیل. همه ی این مسئولیت ها اگر به درستی رعایت گردد ، تحکیم بنیاد خانواده را به دنبال خواهد داشت. ج) اگر الگو پذیری که عامل حیاتی در توفیق و پیشبرد زندگی است رعایت گردد مسلماًکیفیت تشکیل خانواده و تحکیم بنیاد آن بسیار آسان تر صورت خواهد گرفت ؛ از این رو ، به عنوان نمونه به مواردی چند از زندگی پر آموزه ی الگوی عظمای عالم اسلام ، حضرت زهرا (س) اشاره می نماییم؛ 1- ایده ی مستقل : در کتاب گران سنگ بحار الانوار می خوانیم : «وقتی امیر المؤمنین به خواستگاری حضرت زهرا رفت ،حضرت زهرا می دانست که مردم ، او را در این ازدواج به خاطر فقر علی (ع) سرزنش می کنند ،ولی در عین حال او را به عنوان شوهر برگزید ؛چون علی را همتای مؤمن خود می شناخت.» 1- زیرا حضرت از همشأنی و همسری و همدلی و همسخنی و از توان همرازی و مشاورت امیر المؤمنین خبر دارد و به همین علت از ازدواج با علی خوشدل است. 2- افتخار آمیزی ازدواج : علی - علیه السلام - همواره به وجود فاطمه ، و حضرت فاطمه نیز به همسری با امیرالمؤمنین ، فخر می نمودند و این از عوامل اساسی اساسی در تشدید روحیه ی تکامل و تفاهم در زوجین است. (2) 3- همراهی و سازگاری : حضرت زهرا (س)نه سال در خانه ی علی (ع) زندگی می کند و در این مدت از او درخواست و تمنایی ندارد و اصل را بر این گذاشته که باری بر دوش علی (ع) نباشد. گرسنه است و علی از او می پرسد :« پس چرا نگفته ایی؟» می فرماید :« من از خدایم حیا می کنم چیزی را بر تو تکلیف کنم که توانایی انجام آن را نداشته باشی.» همدل و همراز علی است ، تسلی ده اوست ، پناهگاه علی است و این امر به حدی بود که اگر مشکلی بر علی (ع) وارد می شد ، می فرمود :« به خانه می روم تا کمی با فاطمه سخن بگویم و آرام گیرم.» . این اقدام در تمام مدت زندگی مشترک علی (ع) با فاطمه (س) رعایت می شد. 4- دوستداری و همرزمی :دوستداری شان از یک دیگر به صورتی است که رنگ مکتبی دارد و در این رنگ است که آن دو را همرزم و هم مبارزه می یابیم. فاطمه به دفاع از اندیشه های علی ، و علی به دفاع از اندیشه های فاطمه (س) می پردازد. 5- فرزندداری و تربیت : فاطمه (س) امر تربیت را امری تحول انگیز ، سازنده ، نجات ده بشر از خطرها و عوارض می شناسد. او می داند که پیشرفت یا انحطاط فرد و جامعه در سایه ی تربیت ، قابل خلاصه شدن است. وی این دیدگاه را در زندگی دارد و می داند غفلت از آن موجب صدمه هایی عظیم بر فرد و جامعه است به ویژه در دوران خردسالی که کودک همانند شاخه ی نارس ،قابل انعطاف است. هم چنین او سخن پدر را به یاد دارد که فرموده بود : فرزندان را نیکو بشمارید و نیکو تربیت کنید ؛ که شما در برابر آن ها مسئولید. 6- اهمیت خانه داری : فاطمه (س) خانه را مدرسه و دانشگاهی ساخته بود که نه تنها برای فرزندان خود ، بلکه برای زنان مسلمان که پرسش های مذهبی خود را از او می پرسیدند. او از کسانی نبود که که خانه داری را کاری کوچک بشمارد و به این نکته آگاه بود که کانون خانوادگی و اداره ی آن ، کم تر از اداره ی یک کشور نیست و حتی پایه ی کشور داری به حساب می آید و هم او می دانست و از زبان مبارک پیامبر (ص)شنیده بود که «خدمت در خانه ، دارای اجر و حسنه است ؛ حسنه ایی که هیچ کاری با آن برابری نمی کند.» آنچه گذشت ، گوشه ایی بود از فعالیت های آن حضرت در امر تشکیل خانواده و تحکیم بنیاد آن. ملاحظه فرمودید که چگونه آن حضرت با بینش درست و تحمل در برابر مشقت ها توانست الگوی زنان عالم و یگانه بانوی جهان بشریت شود. با نگاهی اجمالی به آنچه گذشت ، این نکته به دست می آید که همواره زنان هر جامعه باید برای تکامل خویشتن ، استعدادها و توانایی های خود را بیابند و با پیروی از مکتبی الهی و الگویی انسانی ، راه تکامل را مرحله به مرحله طی نمایند. اگر زنان تحصیل کرده با تکیه بر علم خویش اصول و ضوابط پیشرفت علمی ، هنری را بیابند و با ایمان به عقاید ایثارگرانه ی خویش گامی در جهت احیای آن بردارند ، بدون شک در آینده یی نزدیک شاهد رشد هر چه بیشتر این قشر از جامعه ی اسلامی خواهیم بود. اگر زنان تحصیل کرده ی ایثارگر ، رمز الگوپذیری را همواره چراغ طریق خویش قرار دهند ، بدون شک به اهداف انسانی خویش دست می یابند. زنان ما باید با توجه به زندگی پر از آموزه ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س)که سرشار از محبت و همدلی و مشاوری و همرازی بود ، بتوانند با همسران خویش کمال تفاهم را داشته و همسر خویش را در حکم مکملی برای زندگی مشترک بیابند. شیرینی زندگی در محبت و مدارا خلاصه شده است ، نه در دارایی و مکنت ، و زندگی آن دو حضرت ، الگویی کامل و قابل اجرا برای زندگی ماست. اگر ما آن توانایی را نداشتیم که بتوانیم مانند آنان زندگی کنیم ، خداوند هیچ گاه از آن ها به عنوان الگو و اسوه یاد نمی کرد. الگو و اسوه هنگامی معنا پیدا می کند که ما بتوانیم اصول و ضوابط زندگی آن ها را در حیات مشترک خود نیز اجرا کنیم. پی نوشت ها : 1- بحارالانوار ، ج43 ، ص 18 2- احتجاج ، ج1 ، ص 171 مهدی امیر حسینی



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 2:1 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

زن در جامعه حماسی، در همه جا حضور دارد، شاعران حماسه آفرین در برابر زن حماسی سر فرود می آوردند و از شهامت و وفاداری و ابداع و اختراعات وی به شگفت میفتند، زن در جامعه حماسی علاوه بر خصوصیات و امتیازاتی که خود دارد و امتیازاتی که برای مرد قایل است، امتیاز دیگری را نیز به خود می دهد. در حماسه این زن است که برای اظهار عشق و فداکاری، گذشت، خلاقیت، گام پیش می گذارد، که این را شاید بتوان یکی از برجسته ترین ویژگی های زنان حماسی دانست و زن با وجود پیشگام بودن در این امد، به طرز عجیبی جسارت عشق را پاکدامنی می آمیزد، زنان شاهنامه با همسران و فرزندان خود، در راهی گام برمی دارند که باید به پیروزی نیکی بر بدی منتهی شود، در جامعه حماسی به زن در قالب ها و نقش های گوناگون، عاشق، معشوق، همسر، مادر،رزمجو،جنگاور، شرمگین،غدار، و غیره برخورد می کنیم ولی آنچه در جامعه حماسی ایران دیده نمی شود به چشم نمی آید،.وجود زن روسپی است و این امر بازگو کننده سعادت جامعه است، زیرا شیوع و فحشاء و انحرافات جنسی با جدا بودن و در حاشیه قرار گرفتن زن در اجتماع بستگی دارد. زن در جامعه حماسی از جامعه جدا نیست و در حاشیه قرار ندارد، بلکه در متن جامعه است و همراه آن، محو شدن فحشاء در جامعه حماسی که شاید از پای بند بودن زنان و مدان به اندیشه ها و دستورات و مقررات دینی به دست می آید، در این جامعه زن برای بیان و بازآفرینی واقعیت اجتماعی زمان خویش، نقش و رسالت خاصی را به عهده می گیرد. آری زنان بیان و مفهومی کرداری دارند، زیرا به طور کلی، نظام فکری حماسی، کرداری است،و زن این گونه به نهاد خود، بعد و جسمیت می دهد و از این راه جهانی را که در آن قرار دارد دگرگون یا ویران و یا آباد می کند، جنگ می افروزد و این جنگ کشنده که در آن،زن حماسی نقش دارد خود نیز زاینده کمال است. عصر افتخار آمیز در دوران کهن ماندگی(که خود نیاز به پرداخت جداگانه ای دارد)و جامعه حماسی به ما نشان می دهد که آنان از توانمندی بالایی برخوردار هستند که استفاده از آن توانمندی ها و حرکت ایت فطرت بطن و درون جامعه،دستیابی به جامعه سالم، مترقی و قدرتمند را مهیا می کند، نبودن فحشاء وجود افتخارات و پیشرفت های آن زمان این نظریه را به اثبات می رساند. در این بین نیم نگاهی به آثار و فعالیت های صنعتی و نظامی زنان خارج از این مرز و بوم می اندازیم. در خارج از محدوده این آب و خاک نیز شاهد وجود زنان شایسته و والایی هستیم که نشان دهنده این موجود فکور هستند، در رابطه با کشف آهن خود انقلابی در صنعت دفاعی به وجود آورده بود پزشک فرعون مصر نیز در سیاحت نامه خود از کشوری یاد کرده که از آهن جهت ابزارهای دفاعی خود استفاده می کردند و در حایی در این کتاب اشاره شده ه ساخت این ابزارها به دست زنان صورت می گرفته و مردان در جنگ و ستیزها از آنها استفاده می کردند. در قبل از جنگ جهانی اول بود که در اروپا، زن به عرصه احتماع صنعتی به عنوان نیروی ارزان و پر کار پا نهاد و بعد در اثر تلاش ها و سیاست های اعمال شده، زنان توانستند تا حدی به حقوق احتماعی و اقتصادی خود دست یابند. در زمان مهرداد پنجم در منطقه خاصی در شهری به نام شهر زنان، زنانی جنگجو بودند و از سلاح های خاصی استفاده می کردند که خود مخترع و سازنده آن بودند، در نمایان این زنان، مردی وجود نداشت و دیگر مناطق و کشورها از شنیدن نام این منطقه و قبیله وحشت می کردند، چون آنها هر جا که پا می گذاشتند و حمله می کردند، شکستی نداشتند، مورخ می نویسد:پیروزی این زنان به دلیل ابزارهای خاص، رشادت ها و تاکتیک های مخصوص خودشان بود و زمانی که مهرداد پیجم در محاصره دشمنان داخلی و حملات دشمنان خارجی قرار گرفت، کمک این قبیله باعث نجات وی تثبیت حکومتش شد، این مسایل دال بر این است که زن می تواند خوب فکر کند، خوب عمل کند، اراده ای قوی داشته باشد و در دفاع از آزمان ها،پیش از مردان قدم بردارد. اگر باز به تاریخ کهن خود برگردیم و نگاهی به عصر ننگین حرمسرایی بیندازیم، خواهیم دید که در اثر اسارت گرفتن تفکرات عالیه و و توانمندی های حدود نیمی از افراد جامعه، راه انحطاط عظمت و پیشرفت مهیا شد. در دوره هایی که همه دست نیاز به سوی ما دراز کرده بودند ما به جایی قدم گذاشتیم که خود عاجزانه و با پرداخت حیثیت و آبرو دست تمنا به سوی دیگران دراز کردیم. در اثر این انحطاط، یونانی ها و رومی ها و همینطور ابر قدرت های دیگر ابداعات و اختراعات عزیزان این آب و خاک را به نام خود و برای خود ثبت و ضبط کردند، مورخ می نویسد: مس را که ایرانیان در دوران کهن سنگی کشف کرده و حتی به مضرات اکسید آن در وجود انسان پی برده بودند بعدها یونانیان سپس رومی ها به نام خود ثبت و از آن جهت استثمار دیگران استفاده کردند. در عصر زندگی حرمسرایی، زن به طور کلی از اجتماع سیاسی،صنعتی،کشاورزی و اقتصادی آن زمان کنار گذاشته شده و در موارد نادری در حاشیه قرار گرقت. در واقع اجتماع حرمسرایی قسمت بزرگی از تاریخ را تیره کرده است. زن حتی جهت رسیدن به یک زندگی بردگی مرفه آن زمان مجبور می شد به دسایس و حیله های مختلف که گاه به تشنجات و جنگ و ستیزهای درون حرمسرا و خارج از آن منتهی می شد دست بزند و این داستان تا ورود ندای رهایی بخش اسلام به ایران ادامه داشت و از آن پس برگ دیگری از تاریخ ورق خورد.... مهندس شفیقه باقرین



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:59 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

عصر رسانه ها و انفجار اطلاعات نام گرفته و کشورهای غربی فرهنگ خود را بیش تر از این طریق تبیین می کنند. اما در ایران اسلامی مع الاسف توجه به زنان ایثارگر ، کم تر است و دلیل اصلی آن نیز آشنا نبودن با این مقوله است. سردبیران و نویسندگان نباید نگاه جنسیتی به مسائل زنان داشته باشند ؛ اکثر مردان در این حوزه فعالند و بیش تر به مسائل آقایان می پردازند و زبان حال آنان ها هستند. تا کنون کاری در خور شأن و ارزش زنان انجام نشده است و موضوع مسکوت مانده ؛ لذا دیدار و نشست مطبوعات با مسئولان این بخش و انتشار کتب و نشریات ، ضروری و لازم است. در بخش راهکار ؛ می توان جلساتی با حضور خبرنگاران ، پژوهشگران (مرد و زن) تشکیل داد یعنی در طرف مقابل هم نباید نگاه فمینیستی حاکم باشد ، تا راحت بتوان گفت و گو کرد. گفت و گو آغاز آشنایی و بیان مشکلات و خواسته هاست. در مراکز استانها که قطعاً کارهای کم تری انجام شده نمایندگان زنان ایثارگر باید همان برنامه های ارائه شده در مرکز را در سطح منطقه ی خود انجام دهند و منتظر نباشند تمام کارها از بالا به آن ها دیکته شود ، یا همان مرکز این امور را انجام دهد. در این صورت موضوع از غربت و مظلومیت خارج شده این مسائل در جامعه نهادینه می شود. لذا تلاش بیشتری لازم و مورد نیاز است. شهرام حیدری



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:58 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

شواهد روایی بر تفاوتهای اجرایی زن و مرد اینکه گفته میشود زن و مرد تفاوتهایی دارند اگر با همان بدبینی و سوءظنی که دشمن به وجود آورده نگریسته شود، چنین گمان میرود که تفاوت زن با مرد در چیزهایی است که مرد بطور علاوه و مضاعف دارد و زن از داشتن آنها محروم است. اما با یک دید صحیح میبینیم که، بسیاری از کارهایی که بر دوش زنان است، به دلیل ضعف و ناتوانی مردان در انجام آنهاست که به آنها محول نشده و بحث از ضعف و ناتوانی زن در جایی است که دستگاه خلقت او را برای ان کارها نیافریده و خارج از وظیفه اوست. دستگاه آفرینش بیسار با دقت عمل کرده و تمام نیازهای انسانها را برآورده اما به طوری که به یکدیگر وابسته بوده و محتاج به هم باشند تا زندگی اجتماعی را برقرار کنند. لذا هیچ مادری نیست که بتواند نیازهای فرزندش را هم از حیث مادری و هم از حیث پدری بطور کامل تأمین کند و هیچ پدری هم نیست که بتواند چنین کند و این تفاوت برای اینست که زن و مرد وجود خود را با یکدیگر تکمیل کنند و در سایه یکدیگر به آرامش و آسایش روحی برسند که: «هوالذی خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها لیسکن الیها» به گفته یکی از دانشمندان اینجا بحث تخصص در کار است نه تفاوت، زیرا «هر کسی را بهر کاری ساختند». و چه زیبا امام علی به فرزندش امام حسن درباره رفتار فرزند با زنان میفرماید: «ولا تملک المرأه من امرها ما جوز نفسها فان المرأه ریحانه و لیست بقهرمانه». «به زن بیش از آنچه تحمل آنرا ندارد کار مده و کاری را که به او ربطی ندارد واگذار مکن و او را بر اموری که انجام آن از حدود قدرت و توانایی او بیرون است مسلط ننما زیرا زن گلی است خوشبو، نه کارفرما و مقاومت کارهای مردان را ندارد.» این کمال لطف و محبت الهی و اوج عدالت اسلامی به زنان است که در کلام مولای متقیان موج میزند به نحوی که زنان را از کارهای سخت خارج خانه که تحمل زیاد در برابر ناکامیها و شکستهای ناشی از مشکلات و معضلات زندگی را میطلبد، معاف ساخته و در عوض به او چونان گلی خوشبو که دارای روحی لطیف و پرعاطفه میباشد نگریسته شده و وظایفی مناسب با این روحیات از او خواسته شده، چنانکه تربیت فرزند که حوصله و تحمل زیادی میطلبد به او واگذار شده، چرا که برای پروراندن تمایلات روحی کودک معصوم سازگارتر یافته شده است. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: «الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی» از آنجا که خدا به هر چیزی خلقت خود او را داده و سپس در مقام هدایت آن درآمده معلوم میشود پروردگار خلقت و آفرینش اشیاء را با هم متفاوت قرار داده پس هدایت آنها نیز باید از راههای متفاوتی حاصل شود که البته خود خداوند متعال به این راهها آگاهتر است. بطور مثال در خصوص زن و مرد میداند که از هر کدام بنا به خلقت متفاوتشان چه بخواهد و چگونه آنها را تا رسیدن به کمال هدایت کند. یکی از مسایلی که این تفاوت را نشان داده و ذهن بعضی را به خود مشغول داشته است این است که: «چرا زنان باید شش سال زودتر از مردان مکلف به انجام وظایف شرعی شوند؟» ممکن است تصور شود که بلوغ نوعی تکلیف به امور سخت و سنگین است، در حالی که در این حکم به وضوح حقوق مضاعف زنان مشاهده میشود زیرا میبینیم دین اسلام عنایت خاصی به زن داشته که او را زودتر از مرد مشرف به درگاه حق نموده است. حضرت استاد آیتالله جوادی آملی در این خصوص میفرماید: «این شش سال زودتر مکلف شدن نه برای آن است که زن ناقص، بلکه برای آن است که زن ریحانه است و این گل فقط باید به دست باغبان باشد و باغبان این گل فقط عترت و قرآن و ذات اقدس اله است. درست است که باغبان هر انسانی خدا است «و الله انبتکم من الارض نباتاً» خداست که شما را مانند گیاهی میرویاند. منتهی همان باغبانی بهتر میداند که کدام گل را بهتر و زودتر از دیگر گلها باید حفظ کرد. کدام نهال را بیشتر باید پذیرایی کرد. این پذیرایی ویژه الهی نشانه عظمت زن است.» این دید صحیح و بسیار زیبا که پرده از واقعیت عطوف و مهرانگیز احکام اسلامی برمیدارد تنها در سایه خوشبین بودن به احکام و واقعنگر بون انسان حاصل میشود و میبینیم که این دید صحیح چقدر به زن عزت و عظمت میدهد. روایت دیگری که میتواند ما را در شناخت تفاوت و شناخت وظیفه یاری کند این حدیث شریف علوی است که میفرماید: «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم» معنی حدیث این است که: عقل زن در جمال او و جمال مرد در عقل اوست. شاید اگر فقط به همین شکل به این حدیث بنگریم دچار شبهه شده و گمان کنیم که به شخصیت زن توهیه شده، اما لازم است برای دانستن شرح و تفسیر آن به عالم کامل و عارف واصلی چون حضرت آیتالله جوادی آملی مراجعه کنیم. ایشان میفرمایند: «زیور جان آدمی به ایمان است نه چیز دیگر چنانکه خدای سبحان فرمود: «حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم» ... از حدیث شریف علوی که فرمود «عقول...» میتوان معنی دستوری فهمید نه معنای وصفی، یعنی منظور آن نباشد که حدیث شریف در توصیف دو صنف از انسان باشد که عقل زن در جمال او خلاصه شود و جنبه سرزنش داشته باشد و جمال مرد در عقل او تعبیه شود و عنوان ستایش بگیرد. بلکه ممکن است معنی آن دستور، یا وصف سازنده باشد. به بیان دیگر، زن موظف است و یا میتواند عقل و اندیشه انسانی خود را در ظرافت عاطفه، و زیبایی گفتار و کیفیت محاوره و نحوه برخورد و نظایر آن ارائه دهد. چنانکه مرد موظف است و میتواند هنر خود را در اندیشه انسانی و تفکر عقلانی خویش متجلی سازد...» گاه در روایات و احادیث به موارد مشابه برمیخوریم که همه را میتوان به همین منوال تفسیر نمود. اکنون که متوجه تفاوتهای زن و مرد در مسایل مختلف شدیم پذیرفتن این نکته که جهاد زن و مرد هم میتواند با هم متفاوت باشد سهل است. لذا در بخش دوم به تفاوت جهاد زن و مرد میپردازیم. انشاءالله. فصل دوم: تفاوت زن و مرد در خصوص جهاد در باب فضیلت جهاد سخن بیش از آنست که به شماره آید و اجر و پاداش آن، چه در قرآن و چه در احادیث به اندازهای معرفی شده که شاید کمترین عملی با آن برابری کند. به طور مثال در قرآن کریم آمده: «لا یستوی القاعدون من المؤمنین غیر اولی الضرر و المجاهدون فی سبیل الله باموالهم و انفسهم فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم علی القاعدین درجه و کلا وعدالله الحسن و فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً». احساس میشود بانوان مسلمان از این همه فضیلت و این اجر عظیم محروم ماندهاند و جهاد اختصاص به مردان یافته است. زیرا گاه زنان توانایی انجام این کار را ندارند و یا ممکن است با رفتن به چنین میدانی بعضی شؤونات رعایت نشود و بعضاً ممکن است خلائی در زندگی مسلمانان به وجود آید. زیرا اگر هم زن و هم مرد خانه و کاشانه را رها کرده به میدان بروند فرزندان بیسرپرست مانده و کارهای زندگی معطل میماند و باعث کمبودها و معضلات متعددی میشود که شاید هرگز آن نقصها و کمبودها جبران نشود و چون خانواده جامعهای کوچک و اساس جامعه انسانی است و یک جامعه بزرگ از همین کانونهای انسانساز و نسلپرور به وجود میآید مسلماً این خلل و کمبودها نه تنها بر کانون خانواده اثر میگذارد بلکه تمام جامعه بزرگ اسلامی دچار نقص و تشویق خواهد شد. اگر زن و مرد هر دو در جبهه جهاد به شهادت برسند جامعهای میماند با اطفالی که قادر به حفظ خودشان نیستند چه رسد به اینکه جامعه را سرپا نگه دارند. و یا حتی حضور در این میدان قتال و جهاد را روحیه بسیاری از زنان سازگار نیست، در عین حال اگر جهاد امر مستحب و پر اجری برای زن شمرده شود بسیاری از بانوان گرامی تمایل زیادی به حضور در آن صحنه پیدا میکنند و بدون در نظر گرفتن شرایط روحی و جسمی خود با اشتیاق فراوان به جبهههای جنگ رفته و چه بسا زمینهساز مشکلاتی برای خود و دیگران شوند. اما روایات دیگری وجود دارد که جهاد را برای زن لازم میداند ولی این جهاد نیز همچون مسایل دیگری که از نظر اجرا در مورد زن و مرد فرق میکرد، شکل ظاهرش متفاوت، ولی اجر و پاداش آن نزد پروردگار متعال به یک اندازه است دلیل ما بر اثبات این مدعا این حدیث شریف است که از رسول خا نقل شده است که اسماء، دختر یزید انصاری به نمایندگی از طرف زنان به نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: «شما از جانب خدا به سوی همه مردم چه زن و چه مرد مبعوث شدهاید و ما زنان به شما و خدای شما ایمان آوردهایم. ما زنان در خانههای خود نشسته و حاجت جنسی شما را برآورده، فرزندانتان را در رحم خویش میپروردانیم و از آن سو شما مردان را میبینیم که کارهای مقدس و پراجری مانند ن ماز جمعه و جماعت و تشیع جنازه و عیادت بیماران و حج مکرر و از همه بالاتر جهاد در راه خدا به شما اختصاص یافته و ما بهرهای از آن نداریم در صورتیکه وقتی یک مرد به حج یا عمره یا جهاد در راه خدا میرود ما زنان هستیم که اموالشان را نگهداری میکنیم و برای جامعههای آنان تخریسی میکنیم و فرزندانشان را تربیت میکنیم، پس چگونه است که ما در این کارهای پراجر و مقدس با مردان شریک نیستیم؟» رسول خدا نگاهی به اصحاب خود کرده فرمودند: «آیا تاکنون از هیچ زنی سوالی به این زیبایی شنیده بودید که در کار دین خود کرده باشد.» اصحاب عرض کردند: «گمان نداریم این سوال از خود این زن باشد.» رسول خدا رو به اسماء کرده فرمودند: «آنچه میگویم به خوبی فهم کن و در خاطرت بسپار و به زنان دیگر بگو: «ان حسن التبعل المرأه لزوجها و طلبها مرضاته و اتباعها بعدل ذالک کله»؛ به راستی اگر زن خوب شوهرداری کند و درصدد جلب رضایت و خشنودی او باشد اجر و پاداش او معادل است با همه کارهایی که مردان انجام میدهند.» بعد از شنیدن این جواب زیبا از حضرت ختمی مرتبت که هیچ سخنی را از جانب خود به زبان نمیآورد بلکه هر چه میگوید از وحی است، جا برای هیچ سخن دیگری باقی نمیماند و راه بر هر اعتراضی بسته میشود. زیرا ما به واقع به دنبال خشنودی و رضای خدای تبارک و تعالی میباشیم و بیشترین سعی ما باید د رجهت آنچه خداوند از ما میخواهد باشد و دیگر فرقی نمیکند که این جلب رضای پروردگار از چه راهی باشد. البته تنها نکته مهم این است که راه انتخاب شده همان راهی باشد که مطابق خواست خداست، چیزی که مهم است باطن عمل و نیت پاک است و این دو جهاد اگر از نظر ظاهری با هم فرق میکنند و دو شکل کاملاً متفاوت دارند اما از نظر باطن و نیت و اجر و پاداش مساوی هستند و این چیزی نیست ما آن را ادعا کنیم بلکه سخن گرانقدر حضرت رسول به آن دلالت میکند که به اسماء سفارش شده به زنان دیگر نیز گفته شود. لذا این یک قاعده عمومی است نه فقط یک اقناع ظاهری و مسکوت کردن آن زن که چنین نسبتی به رسول اکرم روا نمیباشد. اما این دو شکل متفاوت هم بیدلیل به وجود نیامده بلکه به دلیل دو نیاز اساسی مختلف در جامعه یعنی: 1. مقاتله با کفار در میدان جنگ و ... 2. حفظ خانه و زندگی و تربیت فرزندان یا همان نسل آینده این دو روحیه متفاوت و دو توانائی مختلف براساس برآوردن یک نیاز جامعه به وجود آمده است به سخن بهتر هر کدام از این دو توانائی و روحیه بر یک نیاز اساسی منطبق است. نقش زنان در حفظ و پاسداری خانه و انتقال ارزشهای فرهنگی: اما اینکه چرا تقسیم کار به این شکل باشد هم در فصل قبل و هم در عبارات بالا کاملا روشن است. اینکه مادری ب فرزند خود فرهنگ جهاد و مبارزه علیه باطل را بیاموزد و او را برای رفتن به جبهه جنگ و شهادت با روشهایی که غیر خود او کسی نمیداند تشویق کند، کم ارزش نیست. در واقع اگر فرزند در میدان جنگ از جان خود میگذرد مادر قبل از او، از جان فرزندش که بیمبالغه آن را از جان خود بیشتر دوست میدارد گذشته و او حقیقتاً جهاد اکبر انجام داده است. چرا که او سختیهای پس از بیسرپرست شدن و بیفرزند ماندن را قبل از آنکه مرد به جبهه رود بر خود هموار کرده است. او در خانه میماند تا زندگی همسرش سر و سامان دهد. او میتواند با ایجاد یک محیط فرهنگی در خانه خود، نیروهای انسانی با فرهنگ و والایی را برای جهاد و مقاتله و هم برای جهاد اکبر پرورش دهد و از اینجاست که حقیقتاً متوجه میشویم: «از دامن زن مرد به معراج میرود.» نقش زنان در پشت جبهه: آنچه تا یانجا گفته شد، در واقع مهمترین وظیفه زن و بالاترین جهاد اوست که در تمام دوران حیاتش با آن روبروست. یعنی چه جنگی برپا باشد و ه نباشد او باید به این وظایف که در واقع جهاد او شناخته شده خوب عمل کند اما این دلیل بر آن نیست که حتی در وقت اضطرار هم در خانه بماند و پا فراتر از آن وظایف نگذارد چنانکه جهاد دفاعی بر زن و مرد و پیر و جون واجب است یعنی وقتی خانه و کاشانه و میهن مسلمانان در معرض خطر باشد و بیم از بین رفتن جامعه اسلامی میرود طبق احکام اسلام، زن نمیتواند در خانه بماند به گمان اینکه وظیفه او تنها خوب همسرداری کردن و تربیت فرزن میباشد بلکه با آن هجومی که به مسلمانان شده بیم آن میرود که اصلاً خانه و زندگی برای مسلمانان باقی نماند تا زن بخواهد به وظایفش در آن عمل کند. لذا این خیال باطل و امید به آینده نامطمئن بیجاست. بلکه از نظر عقلانی هم چنین است که ابتدا زن و مرد با جهاد و مبارزه به دفاع از خانه خود بپردازند و آنرا حفظ کنند و از چنگال دشمن به درآورند، سپس هر کس به وظایف خود بپردازد. آنچه بر آن بسیار تأکید شد این بود که خداوند خارج از توان او چیزی نخواسته تکلیفی مالایطاق بر او نکرده و هم به دلیل نیازهای موجود دیگر که زن از عهده آنها بهتر برمیآید و امکان اینکه بعضی شؤونات رعایت نشود چنین تکلیفی به گردنش نیامده است. لذا زنان میتوانند با رعایت این اصول به سیره حضرت زهرا که در پشت جبهه خدماتی انجام میدادهاند اقتدا کنند و به پیشبرد اهداف جهاد کمک کنند. نکته دیگری که شایان ذکر است اینکه شکل جهاد محدود بر همین مواردی که ما بر شمردیم نیست و شاید حسن التبعل که در روایات نبوی مشاهده میشود بزرگترین، اصلیترین و مهمترین جهاد زن باشد. بی بی رحیمه ابراهیمی



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:57 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

«عصمه» یک مهندس بیست و چند ساله که «گلدنبرگ» با مادر او صحبت کرده است هنگامی که همراه مادر ، خواهر کوچک تر و یک پسر عموی جوانش در بازار مشغول خرید بود ، مورد حمله ی مردانی سوار بر یک کامیون قرار گرفت که به روی آن ها آتش گشودند و او را ربودند و در در مزرعه ایی بیرون شهر مورد تجاوز گروهی قرار دادند. از آن به بعد او دیگر حرف نزده است ، در خانه نشسته و با مادرش کارت بازی میکند. با وجود این ، «عصمه» خوش شانس است ، نه فقط به خاطر آن چنان که گلدنبرگ می گوید او بر خلاف موارد دیگر ، زنده مانده است ، بلکه به خاطر برخورد پدر و مادرش. «نیدال حسینی» یک پرستار انستیتوی «فورنسیک» بغداد به سوزان می گوید : « تعداد زیادی از دخترانی که بعد از تجاوز توسط پدران و مادرشان نزد پزشک آورده شده و بعد از تشخیص این که باکره نیستند ،می روند ، بعد جسدشان به بیمارستان بر میگردد. خانواده ها دختر را می کشند ، چون برای آنها شرم همراه دارد. این انستیتو در یک ماه 50 مورد مشکوک را مشخص کرد که یا قربانی تجاوز یا قتل ناموسی بودند.» به نوشته ی گلدنبرگ مقامات از اعتراف به وجود این گونه مسائل سرباز می زنند. نیروی پلیس که خود ناتوان و فاسد است بیش از حد گرفتار است و مأموران رسمی ، تمایلی به همدردی نشان نمی دهند. در حال حاضر ، حملات گسترده به شیعیان معتقد به اجرای مناسک در مراسم عاشورا نشان می دهد که ائتلاف حاکم قادر به تضمین محیطی امن و امان نبوده است. این امر بر زنان به شیوه ایی متمایز تأثیر می گذارد. در جاهایی که ربودن اشخاص ، مدام اتفاق می افتد ، کودکان باید در معیت بزرگسالان به مدرسه بروند و زنان نمی توانند تنها برای خرید به بازار بروند و برای محکم کاری مجبورند عبا بپوشند. یکی از عراقی ها که زن شیعه ایی همکارش بود ، نقل می کند این زن که با سر و وضعی آراسته تر از من سر کار حاضر می شد ، حالا عباپوش شده است. او قبل از سقوط صدام مجبور به این کار نبود اما حالا می گوید بی قانونی ، او را به وحشت انداخته است. قانون مدنی عراق قانون خانواده ی عراق با عنوان «قانون موقعیت فردی» در سال 1995 تصویب شد. «سو واد الجزایری» از انجمن زنان عراقی در لندن ، در نامه ایی سرگشاده به تغییر این قانون اعتراض کرده و معتقد است :« این قانون در نوع خود مترقی ترین قانون خانواده در خاورمیانه به شمار می آید ، چرا که در یکی از مفاد آن سرپرستی کودکان پس از طلاق ، از حقوق زنان شمرده می شود.» گفتنی است که حضانت و سرپرستی کودکان پس از طلاق از مصادیق وظیفه است ، نه حق ، و این ماده ی قانونی وظیفه ی سنگین و رنج مضاعفی را برای زنان مطلقه به بار می آورد که در صورت استنکاف مادر از حضانت کودک ، خسارات روحی فرزندان به لحاظ عدم تقبل مادر ، قابل پیش بینی نیست. پیش از فروپاشی صدام یکی از استدلال های آمریکا برای توجیه افکار عمومی در حمله به عراق ، نجات مردم و به ویژه زنان از نظام دیکتاتوری بود. در بیش تر اخباری که از عراق منتشر شد ، جدا از فقر اقتصادی و فضای بسته و خوفناک استبداد و حکایت کشتار و شکنجه ی مردم ، کشتار زنان به بهانه ی قتل های ناموسی ، به طور اخص از موارد مکرر بود و این تصور وجود داشت که با فروپاشی صدام ، رنگ زیبای آزادی و برابری بر جامعه ی عراقی به یکسان پاشیده شود ، اما وقایع بعدی ثابت کرد که این معضل به آسانی قابل حل نیست. بخش پنجم : نتیجه سکوت مجامع بین المللی شروع جنبش فمینیسم با هدف حذف ظلم هایی بود که در طول تاریخ به زن روا داشته اند ، ولی متأسفانه ارمغان این جنبش ، تغییر ظلم به زنان بود نه تعطیل آن. در حالی که زنان عراق و افغان از کمترین حق که امنیت است ، محرومند چگونه می توان کنوانسیون «رفع کلیه ی اشکال تبعیض بر ضد زن» را جزء قوانین مترقی و کارآمد برای زنان عصر حاضر دانست؟! چگونه است که وقتی در کارگاه بررسی جنگ ها و آثار آن بر زنان ، بررسی سند کنفرانس پکن در تایلند برگزار می گردد ، هیچ یک از زنان فمینیست شرکت کننده در کارگاه ، اشاره یی به خشونت های اعمال شده بر زنان عراق و افغان نمی کنند؟! و تنها یک زن ایرانی با اعتراض به عدم طرح مشکلات زنان عراق و افغان ، سکوت سنگین اجلاس را می شکند. فمینسم با ذره بین قرار دادن اشکال سنتی ستم بر ضد زنان ، از تحلیل اشکال جدید ستم جنسی ، طفره می روند. امروزه برخی کشورهای صنعتی ، از جمله آلمان به عنوان مرکز واردات و فروش دختران جوان که بیش تر آنان دختران آسیایی هستند ،به حساب می آیند و برخی کشورهای در حال توسعه همچون تایلند ، اقتصاد خود را بر اساس تجارت بین المللی سکس استوار کرده اند به گونه ایی که سالیانه میلیون ها جهانگرد همجنس گرا و دگر جنس خواه از کشورهای مختلف جهان را به خود جذب می کنند. آمار رسمی ، نزدیک به یک میلیون نفر زن خدماتی (روسپی) را در کارنامه ی تایلند ثبت کرده و آمار های غیررسمی از چند برابر این میزان حکایت می کنند. در حالی که در اجلاس های بین المللی ، گروه های خاص خادمین سکس و لزبین (هم جنس بازان) کارگاه تشکیل داده از حقوق انسانی خود سر میدهند ، زنان عراق در زندان ابوغریب در مقابل چشمان شوهر خود مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. مشکل زنان عراق و افغان را ، نه می توان در لابه لای سرمایه داری جست و جو کرد و نه نقض قوانین. مشکل عمده ی مجموع زنان در طول تاریخ ، ناشی از جهل و خودپسندی است. اگر چه جهل و خودپسندی منحصراً در جنس مذکر تحقق نمی یابد و در جنس مؤنث هم به گونه ایی خاص ،و ستم آفرینی می کند اما امکانات استعدادی مرد ، وی را در موقعیتی قرار داده است که ستم برآمده از جهل و خودپسندی در او به نوعی ملموس تر و زننده تر بروز یافته است. دور شدن از ارزش های انسانی و اخلاقی ، وقتی چاشنی جهل و خودپسندی گردد ، بستر و زمینه های ظلم بر زنان را مهیا می نماید. در عصر جدید نیز که آن را عصر حکومت علم و تکنولوژی می دانند ، جهالت در لباس علم ، به ایفای نقش می پردازد و انسان عصر جدید که خود کامگی را در شکلی نو به ظهور می رساند ، به صورتی پیچیده تر بر ضد زنان ستم روا می دارد. آیا زنان فمینیسم در آمریکا یک بار زحمت به خود داده اند تا نسبت به فجایع و جنایات آمریکا در عراق و افغانستان زبان به اعتراض گشایند و از حرمت زن به دفاع برخیزند؟! آیا در انگلستان بیانیه یا اطلاعیه ایی بر ضد سیاست های دشمنانه ی بلر ، در همکاری با بوش صادر گردید؟! حال چه باید کرد؟ اصلاح ذهنیت ؛ نخستین گام است. بر اساس بینش دینی برای دست یابی به وضعیت مطلوب که همانا رفع ستم از زنان است ، باید از اصلاح ذهنیت ها آغاز کرد. در مرحله ی نخست لازم است محوریت آرامش و سعادت را جایگزین محوریت توسعه ی رفاه کرد. توسعه ی رفاه به معنای دست یابی به امکانات مادی و امکان پاسخگویی به خواسته های درونی ، نه تنها آرامش را به ارمغان نم آورد بلکه زمینه ساز توسعه ی اضطراب های بشر و دوری از مسیر زندگی است. «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (سوره ی کهف ، آیات 103 و 104) رفاه مادی ، تنها به ما می گوید چه بخواهیم ، حال آن که دست یابی به سعادت و آرامش منوط به آن است که بدانیم چه بخواهیم و چه نخواهیم؟ باید میان خواستن ها و نخواستن ها به گونه ایی تعادل برقرار کنیم که نتیجه ی آن دست یابی به سعادت راستین و آرامش واقعی است. در مرحله ی بعد باید در روابط اجتماعی به ویژه میان زن و مرد به محوریت اخلاق و معنویت توجه کرد و با آموزش های فرهنگی لازم ، زمینه ی تلطیف روابط را فراهم نمود. تأکید بر پیوندهای عاطفی باید جایگزین مقابله ها و تضادهای خردکننده گردد. به این منظور باید بر ارزشها و ویژگی های زنانه و مردانه تأکید شود ، تا زن و مرد را با تفاوت های طبیعی و تکوینی موجود به رسمیت بشناسند و انتظار هر یک از دیگری واقع بینانه و علمی باشد. در گام سوم ، باید با تنظیم قوانین حقوقی روشن بر اساس آموزه های دینی و متناسب با شرایط اجتماعی ، زمینه ی تعدی را تا حد ممکن از میان برد. باید آموزش های حقوقی را به گونه ایی مطرح کرد که خود ، زمینه ی تنش متقابل را فراهم نیاورد. شیوه ی اصلی امامان معصوم (ع) در بیان حقوق ، آن است که هر صنف را با حقوق مقابل ، آشنا می کنند و به عبارت دیگر ، هر گروه را با وظایف خود در مقابل گروه دیگر آشنا می سازند. بخش ششم : زنان ایران و الگوی معتدل اسلامی توفیق زنان ما ، در سالیان گذشته از یک سو حاصل تلاش و روشن بینی آنان و از سوی دیگر نتیجه ی اهتمام و روشن گری رهبران و مسئولین اجرایی کشور بوده است. برخی از این دستاوردها عبارت اند از ؛ 1- خودباوری مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی در جامعه ی زنان را باید تحول شخصیت زن ا یرانی و تبدیل زنان خودباخته و سردرگم ، به زنانی دانست که نه تنها آرمان شهر خود را در داستان های تخیلی زن غربی ، جست و جو نمی کنند بلکه خود داعیه ی رهبری زنان را در سر می پرورانند. زن ایرانی در عصر انقلاب ، افزون بر آن که خود را در تحولات اجتماعی و تاریخی کشورش سهیم و د ارای نقش تعیین کننده می دانست بلکه نیم نگاهی نیز به زنان دیگر داشت تا طرحی نو برای نجات و هدایت آنان در افکند. اوگرچه در این عرصه به تدوین برنامه ایی منسجم برای زنان آن سوی مرزها نیندیشید اما تحولات پدید آمده در داخل کشورش چراغی فرا روی زنان دیگر کشورها به ویژه کشورهای اسلامی گردید. امروزه زن مسلمان فرهیخته در هر کشوری به راه سومی می اندیشد که نه برآمده از جمود و تحجر است و نه محصول خود باختگی در برابر غرب ، و البته خود را در شناخت راه سوم مدیون زن ایرانی می داند. 2- ارزشمندی زن ایرانی در عصر انقلاب اسلامی ، آن گاه به جایگاه ارزشی خود رسید ، که تجلی ارزش های انسانی شده بود در صفوف راه پیمایی ها و پیشاپیش مردان ؛ تجلی شهامت و حضور ، در طول انقلاب و دفاع مقدس ؛ تجلی ایثار و گذشت از بزرگ ترین سرمایه های زندگی خود ، در زمان حملات مکرر دشمن ؛ تجلی مقاومت ، پس از شهادت همسر و فرزند ؛ تجلی صبر ، در صحنه های اجتماعی ؛ «تجلی عفاف و در عرصه ی سازندگی ؛ تجلی تلاش و استقامت. به جرأت می توان گفت که زنان ما به ویژه در دوران دفاع مقدس ، احیاگر روحیه ی دلاوری و شجاعت در جبهه های کارزار و پرورش دهنده نسلی نو بودند که شهادت در راه آرمان های مقدس را سعادت می شمردند. 3- حضور اجتماعی تغییر نظام سیاسی و پاک تر شدن فضای اجتماعی ، فرصتی به دست داد تا زن مسلمان با ارتقای رفتار اجتماعی خویش چهره ای از خود ارائه دهد که نه به معنای انزوا بود و نه با تبرج و خودنمایی ، ملازمتی داشت. او به خوبی دریافته بود که مشارکت اجتماعی ضرورتاً نه به معنای حضور فیزیکی در کوچه و خیابان و احراز مشاغل اقتصادی ، که به معنای تأثیر هر چه بیشتر در تحولات اجتماعی در مسیر سعادت بشری است. کم شدن زمینه های اختلاط در برخی محیط های کار نیز در افزایش حضور و اقدام به فعالیت های اطمینان بخش آنان مؤثر بود. تشکیل NGOهای زنان و تشکل های مردمی زنان در ایران ، ترسیم الگوی مشارکت اجتماعی زنان مسلمان ایرانی است که کارنامه ی هشت سال دفاع مقدس را تقویت می کردند. جمعیت های آیه های ایثار و تلاش ؛ متشکل از راویان فتح ایثارگران دوران دفاع مقدس ، جلوه ی کوچکی از این حضور است. 4- رشد علمی بالا رفتن میزان با سوادی دختران تا بیش از نود درصد ، کم شدن فاصله بی سوادی میان پسران و دختران ، ارتقای تحصیلات تا سطوح عالی ، رشد اطلاعات علمی و ازدیاد سریع پژوهشگران زن ، تنها یکی از شاخصه های رشد علمی زنان در دو دهه ی گذشته است. آنچه از اهمیت بیش تری برخوردار است ، ظهور طبقه ایی از زنان فهمیده و روشنگر است که تحولات داخلی و بین المللی را پیگیری می کنند و به تغییر موازنه ی جهان اسلام در مقابل نظام استکباری می اندیشند و می کوشند به معادله ایی دست یابند که از جامعه ی اسلامی به ویژه زنان در برابر هجوم فتنه های آخر الزمان و مخصوصاًخطرهایی که از ناحیه ی تهاجم فرهنگ بیگانه و پروژه ی جهانی سازی وارد می شود ، محافظت نمایند. آنچه امیدواری را افزون می سازد ، آهنگ رو به رشد تعداد این زنان است. 5- توجه بیش تر به شأن مادری و همسری زنان ما ، دریافتند که مادری وهمسری ، دو فعالیت خطیر ، پیچیده و مهم است که بیش ترین تأثیر را در توسعه ی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ایفا می کند. تجربه ی انقلاب و دفاع مقدس ، حقیقت این کلام امام را که «مرد از دامن زن به معراج می رود.» به آنان چشانید و تجربه ایی برای دوران سازندگی در اختیارشان گذاشت. آنان به خوبی به نقش تربیتی خود در خانواده آگاه شدند و امروزه به دنبال ارتقای آگاهی های خود برای توانمند تر شدن در این امر خطیرند. 6- توجه به مسائل زنان اگر در گذشته ی این سرزمین ، مسائل اصلی جامعه ی زنان در پس غبارهای جهالت و تحجر ، نادیده گرفته می شد یا در پشت زرورق و لعاب هایی از تجدد زدگی پنهان می ماند و یا وارونه تفسیر می شد ، ظهور نسل جدید زنان و هدایت رهبرانی که هم خود را به حل مشکلات زنان موظف می دیدند و هم قدرت تشخیص مسائل واقعی آنان را داشتند و وجود مسئولانی که دغدغه ی حل مشکلات واقعی جامعه را داشتند ، فرصتی به دست داد تا دریچه ایی نو به حل مسائل زنان گشوده شود. امروزه گرچه اعتراف می کنیم که در پیگیری این مهم ، افتان و خیزان بوده ایم اما بر این باوریم که شکستن سدهایی که دفاع از زنان را به منزله ی بیگانگی با معارف اسلامی می دانست ، یا مسائل آن ها را به شبهاتی نیازمند پاسخگویی تنزل می داد ، شکسته شده است و امروزه بسیاری از نهادهای فرهنگی و دینی ، خود را موظف به تحلیل و پیگیری مسائل زنان می دانند. این مهم ، مسئولیت نهادهای حکومتی و غیر دولتی را دو چندان می کند. امروزه زنان فرهیخته ی ما به حق ، این انتظار را دارند که به دور از شعار زدگی و عوام فریبی ، مشکلات زنان تحلیل و اولویت گذاری شده و با همت قشرهای مختلف مرتفع گردد. منابع و مآخذ: 1- درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام ، جلد دوم 2- ماهنامه ی پیام زن ، سال هشتم ، شماره ی هفتم 3- ماهنامه ی فرهنگی اجتماعی یاس ، پیش شماره ی 9 ، فروردین 1381 4- روزنامه ی ایران ، 16 خرداد 1383 5- فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 6- بیانیه ی تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان 1381 زهرا چوپانی

 



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:51 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

«عصمه» یک مهندس بیست و چند ساله که «گلدنبرگ» با مادر او صحبت کرده است هنگامی که همراه مادر ، خواهر کوچک تر و یک پسر عموی جوانش در بازار مشغول خرید بود ، مورد حمله ی مردانی سوار بر یک کامیون قرار گرفت که به روی آن ها آتش گشودند و او را ربودند و در در مزرعه ایی بیرون شهر مورد تجاوز گروهی قرار دادند. از آن به بعد او دیگر حرف نزده است ، در خانه نشسته و با مادرش کارت بازی میکند. با وجود این ، «عصمه» خوش شانس است ، نه فقط به خاطر آن چنان که گلدنبرگ می گوید او بر خلاف موارد دیگر ، زنده مانده است ، بلکه به خاطر برخورد پدر و مادرش. «نیدال حسینی» یک پرستار انستیتوی «فورنسیک» بغداد به سوزان می گوید : « تعداد زیادی از دخترانی که بعد از تجاوز توسط پدران و مادرشان نزد پزشک آورده شده و بعد از تشخیص این که باکره نیستند ،می روند ، بعد جسدشان به بیمارستان بر میگردد. خانواده ها دختر را می کشند ، چون برای آنها شرم همراه دارد. این انستیتو در یک ماه 50 مورد مشکوک را مشخص کرد که یا قربانی تجاوز یا قتل ناموسی بودند.» به نوشته ی گلدنبرگ مقامات از اعتراف به وجود این گونه مسائل سرباز می زنند. نیروی پلیس که خود ناتوان و فاسد است بیش از حد گرفتار است و مأموران رسمی ، تمایلی به همدردی نشان نمی دهند. در حال حاضر ، حملات گسترده به شیعیان معتقد به اجرای مناسک در مراسم عاشورا نشان می دهد که ائتلاف حاکم قادر به تضمین محیطی امن و امان نبوده است. این امر بر زنان به شیوه ایی متمایز تأثیر می گذارد. در جاهایی که ربودن اشخاص ، مدام اتفاق می افتد ، کودکان باید در معیت بزرگسالان به مدرسه بروند و زنان نمی توانند تنها برای خرید به بازار بروند و برای محکم کاری مجبورند عبا بپوشند. یکی از عراقی ها که زن شیعه ایی همکارش بود ، نقل می کند این زن که با سر و وضعی آراسته تر از من سر کار حاضر می شد ، حالا عباپوش شده است. او قبل از سقوط صدام مجبور به این کار نبود اما حالا می گوید بی قانونی ، او را به وحشت انداخته است. قانون مدنی عراق قانون خانواده ی عراق با عنوان «قانون موقعیت فردی» در سال 1995 تصویب شد. «سو واد الجزایری» از انجمن زنان عراقی در لندن ، در نامه ایی سرگشاده به تغییر این قانون اعتراض کرده و معتقد است :« این قانون در نوع خود مترقی ترین قانون خانواده در خاورمیانه به شمار می آید ، چرا که در یکی از مفاد آن سرپرستی کودکان پس از طلاق ، از حقوق زنان شمرده می شود.» گفتنی است که حضانت و سرپرستی کودکان پس از طلاق از مصادیق وظیفه است ، نه حق ، و این ماده ی قانونی وظیفه ی سنگین و رنج مضاعفی را برای زنان مطلقه به بار می آورد که در صورت استنکاف مادر از حضانت کودک ، خسارات روحی فرزندان به لحاظ عدم تقبل مادر ، قابل پیش بینی نیست. پیش از فروپاشی صدام یکی از استدلال های آمریکا برای توجیه افکار عمومی در حمله به عراق ، نجات مردم و به ویژه زنان از نظام دیکتاتوری بود. در بیش تر اخباری که از عراق منتشر شد ، جدا از فقر اقتصادی و فضای بسته و خوفناک استبداد و حکایت کشتار و شکنجه ی مردم ، کشتار زنان به بهانه ی قتل های ناموسی ، به طور اخص از موارد مکرر بود و این تصور وجود داشت که با فروپاشی صدام ، رنگ زیبای آزادی و برابری بر جامعه ی عراقی به یکسان پاشیده شود ، اما وقایع بعدی ثابت کرد که این معضل به آسانی قابل حل نیست. بخش پنجم : نتیجه سکوت مجامع بین المللی شروع جنبش فمینیسم با هدف حذف ظلم هایی بود که در طول تاریخ به زن روا داشته اند ، ولی متأسفانه ارمغان این جنبش ، تغییر ظلم به زنان بود نه تعطیل آن. در حالی که زنان عراق و افغان از کمترین حق که امنیت است ، محرومند چگونه می توان کنوانسیون «رفع کلیه ی اشکال تبعیض بر ضد زن» را جزء قوانین مترقی و کارآمد برای زنان عصر حاضر دانست؟! چگونه است که وقتی در کارگاه بررسی جنگ ها و آثار آن بر زنان ، بررسی سند کنفرانس پکن در تایلند برگزار می گردد ، هیچ یک از زنان فمینیست شرکت کننده در کارگاه ، اشاره یی به خشونت های اعمال شده بر زنان عراق و افغان نمی کنند؟! و تنها یک زن ایرانی با اعتراض به عدم طرح مشکلات زنان عراق و افغان ، سکوت سنگین اجلاس را می شکند. فمینسم با ذره بین قرار دادن اشکال سنتی ستم بر ضد زنان ، از تحلیل اشکال جدید ستم جنسی ، طفره می روند. امروزه برخی کشورهای صنعتی ، از جمله آلمان به عنوان مرکز واردات و فروش دختران جوان که بیش تر آنان دختران آسیایی هستند ،به حساب می آیند و برخی کشورهای در حال توسعه همچون تایلند ، اقتصاد خود را بر اساس تجارت بین المللی سکس استوار کرده اند به گونه ایی که سالیانه میلیون ها جهانگرد همجنس گرا و دگر جنس خواه از کشورهای مختلف جهان را به خود جذب می کنند. آمار رسمی ، نزدیک به یک میلیون نفر زن خدماتی (روسپی) را در کارنامه ی تایلند ثبت کرده و آمار های غیررسمی از چند برابر این میزان حکایت می کنند. در حالی که در اجلاس های بین المللی ، گروه های خاص خادمین سکس و لزبین (هم جنس بازان) کارگاه تشکیل داده از حقوق انسانی خود سر میدهند ، زنان عراق در زندان ابوغریب در مقابل چشمان شوهر خود مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. مشکل زنان عراق و افغان را ، نه می توان در لابه لای سرمایه داری جست و جو کرد و نه نقض قوانین. مشکل عمده ی مجموع زنان در طول تاریخ ، ناشی از جهل و خودپسندی است. اگر چه جهل و خودپسندی منحصراً در جنس مذکر تحقق نمی یابد و در جنس مؤنث هم به گونه ایی خاص ،و ستم آفرینی می کند اما امکانات استعدادی مرد ، وی را در موقعیتی قرار داده است که ستم برآمده از جهل و خودپسندی در او به نوعی ملموس تر و زننده تر بروز یافته است. دور شدن از ارزش های انسانی و اخلاقی ، وقتی چاشنی جهل و خودپسندی گردد ، بستر و زمینه های ظلم بر زنان را مهیا می نماید. در عصر جدید نیز که آن را عصر حکومت علم و تکنولوژی می دانند ، جهالت در لباس علم ، به ایفای نقش می پردازد و انسان عصر جدید که خود کامگی را در شکلی نو به ظهور می رساند ، به صورتی پیچیده تر بر ضد زنان ستم روا می دارد. آیا زنان فمینیسم در آمریکا یک بار زحمت به خود داده اند تا نسبت به فجایع و جنایات آمریکا در عراق و افغانستان زبان به اعتراض گشایند و از حرمت زن به دفاع برخیزند؟! آیا در انگلستان بیانیه یا اطلاعیه ایی بر ضد سیاست های دشمنانه ی بلر ، در همکاری با بوش صادر گردید؟! حال چه باید کرد؟ اصلاح ذهنیت ؛ نخستین گام است. بر اساس بینش دینی برای دست یابی به وضعیت مطلوب که همانا رفع ستم از زنان است ، باید از اصلاح ذهنیت ها آغاز کرد. در مرحله ی نخست لازم است محوریت آرامش و سعادت را جایگزین محوریت توسعه ی رفاه کرد. توسعه ی رفاه به معنای دست یابی به امکانات مادی و امکان پاسخگویی به خواسته های درونی ، نه تنها آرامش را به ارمغان نم آورد بلکه زمینه ساز توسعه ی اضطراب های بشر و دوری از مسیر زندگی است. «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالاً الذین ضل سعیهم فی الحیاه الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعاً» (سوره ی کهف ، آیات 103 و 104) رفاه مادی ، تنها به ما می گوید چه بخواهیم ، حال آن که دست یابی به سعادت و آرامش منوط به آن است که بدانیم چه بخواهیم و چه نخواهیم؟ باید میان خواستن ها و نخواستن ها به گونه ایی تعادل برقرار کنیم که نتیجه ی آن دست یابی به سعادت راستین و آرامش واقعی است. در مرحله ی بعد باید در روابط اجتماعی به ویژه میان زن و مرد به محوریت اخلاق و معنویت توجه کرد و با آموزش های فرهنگی لازم ، زمینه ی تلطیف روابط را فراهم نمود. تأکید بر پیوندهای عاطفی باید جایگزین مقابله ها و تضادهای خردکننده گردد. به این منظور باید بر ارزشها و ویژگی های زنانه و مردانه تأکید شود ، تا زن و مرد را با تفاوت های طبیعی و تکوینی موجود به رسمیت بشناسند و انتظار هر یک از دیگری واقع بینانه و علمی باشد. در گام سوم ، باید با تنظیم قوانین حقوقی روشن بر اساس آموزه های دینی و متناسب با شرایط اجتماعی ، زمینه ی تعدی را تا حد ممکن از میان برد. باید آموزش های حقوقی را به گونه ایی مطرح کرد که خود ، زمینه ی تنش متقابل را فراهم نیاورد. شیوه ی اصلی امامان معصوم (ع) در بیان حقوق ، آن است که هر صنف را با حقوق مقابل ، آشنا می کنند و به عبارت دیگر ، هر گروه را با وظایف خود در مقابل گروه دیگر آشنا می سازند. بخش ششم : زنان ایران و الگوی معتدل اسلامی توفیق زنان ما ، در سالیان گذشته از یک سو حاصل تلاش و روشن بینی آنان و از سوی دیگر نتیجه ی اهتمام و روشن گری رهبران و مسئولین اجرایی کشور بوده است. برخی از این دستاوردها عبارت اند از ؛ 1- خودباوری مهم ترین تأثیر انقلاب اسلامی در جامعه ی زنان را باید تحول شخصیت زن ا یرانی و تبدیل زنان خودباخته و سردرگم ، به زنانی دانست که نه تنها آرمان شهر خود را در داستان های تخیلی زن غربی ، جست و جو نمی کنند بلکه خود داعیه ی رهبری زنان را در سر می پرورانند. زن ایرانی در عصر انقلاب ، افزون بر آن که خود را در تحولات اجتماعی و تاریخی کشورش سهیم و د ارای نقش تعیین کننده می دانست بلکه نیم نگاهی نیز به زنان دیگر داشت تا طرحی نو برای نجات و هدایت آنان در افکند. اوگرچه در این عرصه به تدوین برنامه ایی منسجم برای زنان آن سوی مرزها نیندیشید اما تحولات پدید آمده در داخل کشورش چراغی فرا روی زنان دیگر کشورها به ویژه کشورهای اسلامی گردید. امروزه زن مسلمان فرهیخته در هر کشوری به راه سومی می اندیشد که نه برآمده از جمود و تحجر است و نه محصول خود باختگی در برابر غرب ، و البته خود را در شناخت راه سوم مدیون زن ایرانی می داند. 2- ارزشمندی زن ایرانی در عصر انقلاب اسلامی ، آن گاه به جایگاه ارزشی خود رسید ، که تجلی ارزش های انسانی شده بود در صفوف راه پیمایی ها و پیشاپیش مردان ؛ تجلی شهامت و حضور ، در طول انقلاب و دفاع مقدس ؛ تجلی ایثار و گذشت از بزرگ ترین سرمایه های زندگی خود ، در زمان حملات مکرر دشمن ؛ تجلی مقاومت ، پس از شهادت همسر و فرزند ؛ تجلی صبر ، در صحنه های اجتماعی ؛ «تجلی عفاف و در عرصه ی سازندگی ؛ تجلی تلاش و استقامت. به جرأت می توان گفت که زنان ما به ویژه در دوران دفاع مقدس ، احیاگر روحیه ی دلاوری و شجاعت در جبهه های کارزار و پرورش دهنده نسلی نو بودند که شهادت در راه آرمان های مقدس را سعادت می شمردند. 3- حضور اجتماعی تغییر نظام سیاسی و پاک تر شدن فضای اجتماعی ، فرصتی به دست داد تا زن مسلمان با ارتقای رفتار اجتماعی خویش چهره ای از خود ارائه دهد که نه به معنای انزوا بود و نه با تبرج و خودنمایی ، ملازمتی داشت. او به خوبی دریافته بود که مشارکت اجتماعی ضرورتاً نه به معنای حضور فیزیکی در کوچه و خیابان و احراز مشاغل اقتصادی ، که به معنای تأثیر هر چه بیشتر در تحولات اجتماعی در مسیر سعادت بشری است. کم شدن زمینه های اختلاط در برخی محیط های کار نیز در افزایش حضور و اقدام به فعالیت های اطمینان بخش آنان مؤثر بود. تشکیل NGOهای زنان و تشکل های مردمی زنان در ایران ، ترسیم الگوی مشارکت اجتماعی زنان مسلمان ایرانی است که کارنامه ی هشت سال دفاع مقدس را تقویت می کردند. جمعیت های آیه های ایثار و تلاش ؛ متشکل از راویان فتح ایثارگران دوران دفاع مقدس ، جلوه ی کوچکی از این حضور است. 4- رشد علمی بالا رفتن میزان با سوادی دختران تا بیش از نود درصد ، کم شدن فاصله بی سوادی میان پسران و دختران ، ارتقای تحصیلات تا سطوح عالی ، رشد اطلاعات علمی و ازدیاد سریع پژوهشگران زن ، تنها یکی از شاخصه های رشد علمی زنان در دو دهه ی گذشته است. آنچه از اهمیت بیش تری برخوردار است ، ظهور طبقه ایی از زنان فهمیده و روشنگر است که تحولات داخلی و بین المللی را پیگیری می کنند و به تغییر موازنه ی جهان اسلام در مقابل نظام استکباری می اندیشند و می کوشند به معادله ایی دست یابند که از جامعه ی اسلامی به ویژه زنان در برابر هجوم فتنه های آخر الزمان و مخصوصاًخطرهایی که از ناحیه ی تهاجم فرهنگ بیگانه و پروژه ی جهانی سازی وارد می شود ، محافظت نمایند. آنچه امیدواری را افزون می سازد ، آهنگ رو به رشد تعداد این زنان است. 5- توجه بیش تر به شأن مادری و همسری زنان ما ، دریافتند که مادری وهمسری ، دو فعالیت خطیر ، پیچیده و مهم است که بیش ترین تأثیر را در توسعه ی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ایفا می کند. تجربه ی انقلاب و دفاع مقدس ، حقیقت این کلام امام را که «مرد از دامن زن به معراج می رود.» به آنان چشانید و تجربه ایی برای دوران سازندگی در اختیارشان گذاشت. آنان به خوبی به نقش تربیتی خود در خانواده آگاه شدند و امروزه به دنبال ارتقای آگاهی های خود برای توانمند تر شدن در این امر خطیرند. 6- توجه به مسائل زنان اگر در گذشته ی این سرزمین ، مسائل اصلی جامعه ی زنان در پس غبارهای جهالت و تحجر ، نادیده گرفته می شد یا در پشت زرورق و لعاب هایی از تجدد زدگی پنهان می ماند و یا وارونه تفسیر می شد ، ظهور نسل جدید زنان و هدایت رهبرانی که هم خود را به حل مشکلات زنان موظف می دیدند و هم قدرت تشخیص مسائل واقعی آنان را داشتند و وجود مسئولانی که دغدغه ی حل مشکلات واقعی جامعه را داشتند ، فرصتی به دست داد تا دریچه ایی نو به حل مسائل زنان گشوده شود. امروزه گرچه اعتراف می کنیم که در پیگیری این مهم ، افتان و خیزان بوده ایم اما بر این باوریم که شکستن سدهایی که دفاع از زنان را به منزله ی بیگانگی با معارف اسلامی می دانست ، یا مسائل آن ها را به شبهاتی نیازمند پاسخگویی تنزل می داد ، شکسته شده است و امروزه بسیاری از نهادهای فرهنگی و دینی ، خود را موظف به تحلیل و پیگیری مسائل زنان می دانند. این مهم ، مسئولیت نهادهای حکومتی و غیر دولتی را دو چندان می کند. امروزه زنان فرهیخته ی ما به حق ، این انتظار را دارند که به دور از شعار زدگی و عوام فریبی ، مشکلات زنان تحلیل و اولویت گذاری شده و با همت قشرهای مختلف مرتفع گردد. منابع و مآخذ: 1- درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام ، جلد دوم 2- ماهنامه ی پیام زن ، سال هشتم ، شماره ی هفتم 3- ماهنامه ی فرهنگی اجتماعی یاس ، پیش شماره ی 9 ، فروردین 1381 4- روزنامه ی ایران ، 16 خرداد 1383 5- فمینیسم در آمریکا تا سال 2003 6- بیانیه ی تحلیلی دفتر مطالعات و تحقیقات زنان 1381 زهرا چوپانی

 



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:48 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

گرایش های فمینیستی در مقابل دیدگاه رایج در غرب ، که غالباً بر ضد حقوق زنان بود ، فمینیست ها نوشته هایی از زنان درباره ی حقوق زنان یافته اند ، که به قرن چهاردهم باز می گردد. در قرن هیجدهم ، اروپا شاهد یکی از مهم ترین تحولات تاریخ خود بود ؛ در پی سلسله تحولاتی که از سال 1789 تا 1799 در کشور فرانسه اتفاق افتاد و به «انقلاب کبیر فرانسه» مشهور شد ، نظام سلطنت از میان رفت و جمهوریت جای آن را گرفت. مجلس شورای ملی تأسیس شد و لایحه ی حقوق بشر فرانسه تدوین گردید. اما نکته ی جالب آن بود که مسأله ی برابری حقوق انسانی ، که در اعلامیه ی حقوق بشر فرانسه مطرح شده بود ، زنان را در بر نمی گرفت. این اعلامیه که به نام «حقوق مردان» بود ، با مخالفت زنان انقلابی فرانسه روبه رو شد. پس از انقلاب فرانسه ، نویسندگانی چون «کندورسه» و «سن سیمون» مباحث مربوط به حقوق زنان را ادامه دادند. موارد اشاره شده به آرمان های فمینیستی قابل انکار نیست ، اما ریشه ی فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی ، سیاسی را می توان به اواسط قرن نوزدهم و ایجاد باشگاه های زنان پس از انقلاب فرانسه باز گردانید. در همین اوان بود که واژه ی فرانسوی فمینیسم برای اشاره به طرفداران برابری حقوق زن و مرد به کار رفت ؛ «Feminism». این واژه با اندکی تغییر در زبان های انگیلیسی ، فرانسوی و آلمانی به یک معنا به کار می رود. اواخر قرن نوزدهم جنبش های زنانه شکل بین المللی به خود گرفت و زنان کشورهای اروپایی در اجتماعاتی مهم ترین مسائل زنان را مطرح کردند. پس از اعطای حق رأی همگانی به مردان فرانسه ، آلمان و سوئیس در دهه ی 1870 و دیگر کشورها تبعیض میان زنان و مردان برجسته تر شده بود. تا سال 1900 اکثر فمینیست ها متقاعد شده بودند که تنها راه دست یابی زنان به فرصت های برابر ، در درجه ی اول ، کسب رأی است. در کشور انگلستان نیز از اوایل قرن بیستم طرفداری از حقوق زنان توسط دوشیزه «پانک هورست» آغاز گردید و زمینه ساز دست یابی زنان انگلیسی به حق رأی در سال 1918 گردید. زنان آمریکایی هم در سال 1920 به حق رأی دست یافتند. از نظر تاریخی ، تکامل فمینیسم به دو مرحله ی اصلی تقسیم می شود ؛ مرحله ی اول از اوایل قرن نوزدهم تا اندکی پس از جنگ جهانی اول یعنی تا سال 1920 است. ویژگی موج اول ، توجه به دست یابی زنان به حقوق مدنی و سیاسی برابر ، به ویژه برخورداری از حق رأی است. جنبش های زنان ، رو به افول گذاشت و تا پس از جنگ جهانی دوم ، تحرک قابل توجهی صورت نگرفت. موج دوم جریان فمینیستی از دهه ی 60 آغاز شد. رهبری این جریان را فمینیست های انسان گرا به رهبری «سیمون دوبوار» (1908 میلادی) در دست داشتند ، که با انتشار کتاب جنس دوم (1949) زمینه ساز شکل گیری گرایش های تند (رادیکال) در جریان های فمینیسم شد. شاخه های فمینیسم تنوع گروه ها و گرایش های فمینیستی به گونه ایی است که برخی دانشوران غربی به جای کلمه ی فمینیسم ، واژه ی « فمینیسم ها» را مورد استفاده قرار دادند. گویا اختلاف های موجود به قدری گسترده می باشد که وجه اشتراک مهمی در تمام آنان وجود ندارد. ولی باید اذعان نمود که فمینیست ها با وجود اختلاف دیدگاه های اساسی در دو مسأله ی مهم وحدت نظر دارند ؛ اول آن که زنان به دلیل جنسیت خود گرفتار تبعیض و فروتری هستند و نیازهای آنان نادیده گرفته می شود. و دیگر آن که ؛ این تبعیض باید از بین برود و لازمه ی از بین بردن این تبعیض ، اصلاح نظام اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی است که علت پیدایی تنوع دیدگاه های فمینیستی را می توان در پاسخ به این دو سؤال اساسی مطرح نمود ؛ اول این که علت فرودستی زنان را چگونه تحلیل می کنید؟دوم این که راه حل پیشنهادی برای اصلاح کلی وضعیت زنان چیست؟ لذا مکاتب بر اساس آموزه های خود علت فروتری زنان را تحلیل نموده ، دست کم به پنج گرایش عمده می توان اشاره نمود که در پاسخ به این دو پرسش ، جواب های متفاوتی دارند ؛ 1- فمینیسم لیبرال لیبرال ها قدیمی ترین گروه های فمینیستی هستند که هم اکنون در اقلیت به سر می برند و در پاسخ به سئوال اول معتقدند که : نقش های جنسیتی تبعیض آمیز ، باورهای پذیرفته شده درباره ی تفاوت در جنس و روابط اجتماعی است ، که سرنوشت متفاوتی برای مرد و زن رقم می زند ؛ لذا لیبرال ها مخالف نقش های کلیشه ایی در خانواده و جامعه اند. این گروه متأثر از دیدگاه های لیبرالی ، اصل را بر آزادی عملکردها ، لذت جویی و رضایت خود محورانه قرار داده اند و نسبت به نقش مادری و همسری در خانواده های سنتی از آن جهت که محدود کننده ی تمایلات افراد خانواده است ، بدبین هستند و کار خانگی را به طور رسمی جزء اشتغالات دیگر به حساب نمی آورند و آن را ظالمانه می دانند. در پاسخ به سئوال دوم معتقدند با اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعی می توان به اهداف تساوی طلبانه رسید. آرمان آنان تحقق جامعه ایی دو جنسی است که اعضای آن از نظر جنسی مذکر یا مؤنث اند. اما ویژگی های زنانه و مردانه را با اختلاف های فاحش نشان نمی دهد. از میان نظریه پردازان قدیمی لیبرال می توان به «هاریت تیلور» اشاره کرد و از لیبرال فمینیست های جدید «بتی فریدان» نویسنده ی کتاب «رمز و راز زنانگی» را می توان اشاره کرد. 2- فمینیسم مارکسیسم «کارل مارکس» و «فردریش انگلس» بنیانگذار نظریه ی مارکسیسم در قرن نوزدهم اند. محور اصلی توجه آنان به نقش اختلاف های طبقاتی و تحول ابزار تولید در وقوع تحولات فرهنگی و اجتماعی است. در نظریه ی مارکسیسم ، تابعیت تاریخی جنس زن نسبت به مرد ، ریشه ی اقتصادی دارد و بر ماهیت زیست شناختی زنان مبتنی نیست ، خانواده به شکل کنونی نیز چیزی جز نظامی متشکل از نقش های مسلط و تحت تسلط که نظام سرمایه داری بر بشریت تحمیل کرده است ، نیست. تأکید مارکس بر این بود که تنها با تغییر شکل سرمایه داری ، طبیعت آزاد انسانی شکوفا می شود و تساوی جنسیتی پدید می آید. بنابراین لازم است انقلابی از سوی کارگران پدید آید و با حذف سرمایه داری ، آرمان های تساوی طلبانه را محقق سازد. بنابراین زن و مرد باید با تمام قوا به جنگ طبقاتی دامن بزنند و مسأله ی زنان را تا سرنگونی سرمایه داری کنار بگذارند. به اعتقاد مارکس و انگلس ، خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که تقسیم نابرابر کارآمد در آن صورت می گیرد و باید نابود گردد. بنابر این با پیشنهاد حذف خانواده به شکل رایج آن ، ایجاد مؤسسات اشتراکی را پیشنهاد می کنند که در آن مجموعه ی کارهای خانه و نگهداری از کودکان از وظایف اجتماعی هر دو جنس به حساب می آید. خلاصه : مارکسیست های اولیه در پاسخ به سؤال اول ،تحولات اقتصادی را منشأ فروتری زنان و در پاسخ به سؤال دوم ، انقلاب اقتصادی و نفی سرمایه داری را عامل رهایی آنان می دانستند. 3- فمینیسم رادیکال این گروه معتقدند که :هر یک از نهادهای اجتماعی ، نظامی است که با آن برخی از انسان ها برخی دیگر را تحت تسلط خود در آورده ، بر آنان ستم می کنند اما از میان تمام ستم های طبقاتی ، قومی ، مذهبی ، نژادی و جنسیتی ، بنیادی ترین ساختار ستمگری به جنسیت تعلق دارد ، که همان نظام پدر سالاری است. «سیمون دوبوار» معروف ترین شخصیت این گروه معتقد است که : هیچ انسانی زن یا مرد متولد نمی شود ، بلکه هویت زنانه یا مردانه را در طول حیات خود کسب میکند ، تفاوت های فیزیولوژیک تنها زن و مرد را از نظر زیست شناختی از هم متمایز می سازد و تفاوت های ذهنی ، روحی و اختلاف در نگرش ها و استعدادها تماماً محصول روابط اجتماعی و تاریخی است. رادیکال ها بر خلاف لیبرال ها که قوانین نابرابر را عامل فروتری زنان می دانستند ، معتقدند که مسائل نابرابری زنان ، ریشه های بسیار عمیق تری در ذهنیت ها و فرهنگ ها دارد و انقلاب در قوانین تا زمانی که درون فرهنگ موجود انجام شود ، تنها مرهمی بر زخم های عمیق جنس مؤنث است. لذا برابری قانونی در جامعه ایی لبریز از نابرابری های فرهنگی و اعتقادی چندان ثمری نخواهد داشت. لذا در پاسخ به سئوال اول ، رادیکال ها ستمگری جنسی ، جنس مذکر را ریشه ی تمام ستم ها و عامل نابرابری زن و مرد می دانند. به اعتقاد آن ها ازدواج و خانواده مهم ترین عامل توسعه و پایداری پدر سالاری است ، عامل بدبختی زنان و نوعی فحشای عمومی است. آرمان رادیکال فمینیست ها ، تحقق جامعه ی فاقد جنسیت است ؛ از این رو آرمان انسان ، آرمان زن است اما زنی که تحت سلطه ی نظام پدرسالاری نباشد. اما در پاسخ به سئوال دوم ، پیشنهادی می دهند که برابری فقط از طریق انقلاب جنس مؤنث پدید خواهد آمد. اگر زنان یک طبقه اند ، پس باید همچون یک طبقه بر ضد عوامل سرکوب خود سازمان یابند. بنابر ایم مبارزه ی سیاسی سیازماندهی شده بر ضد سلطه ی جنس مذکر ، چه در حوزه ی عمومی (جامعه) و چه در حوزه ی خصوصی (خانواده) امری لازم به حساب می آید ئ تأسیس سازمان های مستقل ، تنها راه تحقق و سازماندهی این مبارزه است. چون نهاد خانواده و ازدواج از مهم ترین عوامل سرکوب زنان اند ، لازم است ارتباطات جنسی در خارج از نهاد خانواده سامان یابد ، از این رو همزیستی آزاد با جنس مخالف یا موافق که التزامات خاص زناشویی بر آن حاکم نباشد ، پیشنهاد شده است. بعضی پا را فراتر گذاشته و بر این باورند که برای پیروزی در این مبارزه لازم است ارتباطات جنسی در همجنس گرایی محدود شود. 4- سوسیال فمینیسم سوسیال فمینیسم گرایشی است که از دهه ی 1970 میلادی و از آمیزش دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است. نظریه پردازان این گروه بر آن بودند که بهترین عناصر فکری این دو گرایش را پذیرفته و از اشتباه های هر یک مبرا باشند. به نظر آنان ، هم نظام جنسیتی پدر سالارانه و هم نظام سرمایه داری در ستم بر ضد زنان نقش اساسی دارند؛ لذا عبارت «سرمایه داری پدرسالارانه» تعبیری گویا برای نشان دادن ریشه ی ظلم بر ضد زنان است. بدین ترتیب انگشت گذاردن بر مشکل تبعیت زنان در حیطه ی اقتصادی کافی نیست و نبرد باید در جبهه ی خانه نیز ادامه یابد و برای رسیدن به این هدف تغییر در آموزش ، کار ، سرپرستی از کودکان و عرصه های دیگر ضرورت دارد. بنابراین سوسیالیست ها در پاسخ به پرسش اول ، علت فرودستی زنان را نظام اقتصادی و سلطه ی پدر سالارانه می دانند و در پاسخ به پرسش دوم ، علاوه بر مبارزات طبقاتی ، مبارزه ی جنسیتی را نیز لازم می شمارند. از مهم ترین نظریه پردازان این گروه ، می توان به «هایدی هارتمن» اشاره کرد. 5- فمینیسم فرامدرن (پست مدرنیسم) در چند دهه ی اخیر شاهد بروز تحولات فکری هستم که از آن با عنوان «پست مدرنیسم» (فرامدرن) یاد می شود. نسبی گرایی شاخصه ی اصلی این دیدگاه است. بر همین اساس پست مدرن ها قبول ندارند حقیقت غایی یا عینیتی وجود داشته باشد که با کاربرد مفاهیم مربوط به عصر جدید غرب (روشنگری) همچون خرد و شناخت ، قابل فهم باشد. از این دیدگاه ، هر مکتب فکری که مدعی درک واقعیت در وجهی یکسان و یک پارچه باشد (لیبرالیسم ، مارکسیسم ، سوسیالیسم یا ناسیونالیسم) هم گمراه کننده و هم ظاهر فریب است. پست مدرن ها می گویند : چون واقعیت بسیار پیچیده تر از آن است که در روش واحدی برای دیدن جهان بگنجد ، آن ها تلاش برای ایجاد یک مکتب فمینیستی خاص را رد می کنند ؛ چرا که روش زنان برای درک خویش ، چندگانه و متنوع است. بنابراین مدل واحدی از فمینیسم که بتوان آن را بر همه ی زنان تحمیل کرد ، وجود ندارد بلکه هر مدلی برای یک فرد مناسب است ؛ پس می توان گفت به تعداد زنان جهان ، فمینیسم وجود دارد. در این دیدگاه ، هر فرهنگ برای مشکلات جامعه ی خود پاسخ هایی بومی دارد که باید تنها در محدوده ی همان فرهنگ ، ارزیابی گردد. مشکلات زنان عراقی و افغانی با مسائل زنان کانادایی و آمریکایی متفاوت است ؛ بنابراین لازم است زنان در شرایط و مناطق مختلف ، راه های متفاوتی برای مقابله با پدر سالاری بپیمایند. این امر جزء خرافات و توحش های روزگاران کودکی نوع بشر شمرده خواهد شد.» ورود این چنینی زن به اجتماع ، گذشته از فساد اخلاقی و بی بندوباری که به دنبال داشت ، کانون خانواده را متلاشی کرد ،به طوری که امروزه متفکران دلسوز آن دیار ، خود از متلاشی شدن خانواده که کانون محبت و تربیت فرزندان شایسته است ، می نالند. با متلاشی شدن خانواده و از بین رفتن علاقه و ارتباط پدر و مادر در محیط خانواده و فرو ریختن خیمه ی خانواده ، فرزندان حیران و سرگردان و محروم از محبت و عاطفه ی پدری و مادری وارد اجتماع شده و هر کدام جذب قطب هایی در اجتماع فاسد گشته و بسیاری از آنان به پوچی رسیدند. طراحان و صحنه گردانان ، سیستمی را پایه گذاری کردند که پدر ، مادر و فرزند ، هر کدام بیگانه از یک دیگر و به صورت جدا فقط کار کنند و کار کنند تا نظام سرمایه داری سر پا بماند و البته مردم نیز از رفاهی نسبی برخوردار باشند. در آن سیستم هدف ، کار و فعالیت است و از برآورده کردن نیازهای معنوی و روحی خبری نیست ؛ چرا که بسیاری از نیازهای روحی و معنوی در آن زندگی به فراموشی سپرده شده است. در چنین نظامی زن بیش از مرد متضرر شده است ؛ چرا که او بیش از مرد از خلقت و فطرت خویش فاصله گرفت و به تعبیر صحیح تر دور نگه داشته شد. در این سیستم ، زن هم نیروی کار ارزان برای مردان استثمارگر است ، هم بدون آن که مرد بار سنگین مسئولیت معیشت زن را بر عهده بگیرد و رسالت اداره ی خانواده ، همسر و فرزندان را بپذیرد ، مجاناً به هدف خود که همانا بهره کشی بی حد و حصر جنسی از زن بود ، رسید. البته شناخت عمیق از بعضی از روحیات زن ، مثل علاقه به خودنمایی ، او را مانند کودکی با اسباب بازی ها مشغول کرد. او را ستاره ی تئاتر و سینما نمود ، چهره ی شاخص تبلیغاتی برای شرکت ها و سازمان ها کرد ، و این همه را با شعار فریبنده ی «آزادی زن» و «تساوی زن و مرد» انجام داد. ج) زن ، کالای تجاری مصیبت بارتر آن که امروز زن به عنوان یک کالای تجارتی در اروپای متمدن ، خرید و فروش می شود. در مجارستان یک قاچاقچی می تواند یک دختربچه ی یتیم را به قیمت یک ماشین کهنه یعنی 900 دلار خریداری کند ، سپس می تواند این دختر را به قیمت 2700 دلار به یکی از مراکز فساد غربی بفروشد ، صاحب مرکز می تواند با کرایه دادن این دختر بچه به مراکز فساد لندن ، پاریس یا آمستردام چند برابر این پول را بدست آورد. یک پلیس لندن در این باره می گوید : تجارت زن در حال رونق گرفتن است. چون تقریباً بی خطر و پرسود است. تجارت مواد مخدر ، پول ساز است اما هر روز خطرناک تر می شود و ممکن است بیست سال حبس برای مجرم در پی داشته باشد ؛ اما خرید و فروش زن ، آسان و پرسود است به خصوص وقتی که آن ها را با ماشین از اروپای شرقی می آورند و خرج هواپیما را هم نمی دهند! بنابر گزارش سازمان بین المللی مهاجرت ، هر ساله هزاران زن اروپایی خرید و فروش می شوند. طریقه ی کار ، این گونه است که زن ها از طریق دوستانشان یا آگهی روزنامه ها مطلع می شوند که می توانند در کشورهای مختلف اروپای غربی به عنوان رقاصه یا کارگر کاباره کار کنند. برای این کار داشتن زبان لازم نیست. حقوق خوب و حتی پروانه ی کار هم داده می شود! دبیر کل سازمان یاد شده می گوید : زن های روسی اکثراً از مرز لهستان وارد می شوند. در آنجا مدارک شناسایی و روادید توریستی در اختیار آن ها قرار می گیرد. برای زن های دیگر روادید رقاصی یا هنرمندی تهیه می شود! ملاحظه می شود که در عصر جاهلیت مدرن و با شعارهای فریبنده نه تنها زن از مظلومیت و محرومیت ، نجات نیافت بلکه در بعضی از ابعاد ، محروم تر و مظلوم تر شد. اگر در گذشته استبداد حاکم بود و زن به صراحت استثمار می شد ، امروزه با شعار دموکراسی و آزادی و تساوی حقوق ، زنان از هویت خویش دور مانده ، به صورت کالای بی ارزشی در آمده اند. در گذشته زن ، تنها تحت ستم شوهرش بود اما امروز تحت ستم مردان بی شماری است. بخش سوم : ظلم به زنان افغان زنان افغان نه نامی دارند ، نه چهره ایی « تا چه وقت باید ما آرام باشیم؟ تا هنگامی که ما ، کشور ما ، دموکراسی ما و موقعیت زنان در این کشور قوی شود ، پس از آن می توانیم دهان هایمان را باز کنیم.» این سخن «فتانه گیلانی» زن میانسال عضو کمیسیون قانون گذاری «لویه جرگه» (بزرگ ترین مجتمع قانون گذاری افغانستان) است. او در فریادی که سال گذشته (1382 شمسی) در جلسه ی تدوین قانون اساسی «لویه جرگه» بر سر مردان کشید ، خواستار محاکمه ی آن ها به خاطر جنایات بعضی از آنها در سال های گذشته شد. پس از آن میکروفون ها قطع و او تهدید به مرگ شد! بدین ترتیب آزادی افغانستان از استیلای طالبان ، تنها در گذاشتن با برداشتن برقع های آن ها که روزگاری به آن ها شهرت جهانی بخشیده بود ، محدود نمی شود. هر چند این امر برای تمام جهانیان روشن است که منظور از به قدرت رساندن طالبان ، نشان دادن چهره ایی خشن و عقب مانده از اسلام در مقابل اسلام پیشرو در ایران اسلامی بوده است. پس از آشکار شدن رفتار بیرحمانه ی طالبان که با استفاده از قوانین مذهبی هر بلایی را خواستند بر سر زنان افغانستان آوردند ، ناگهان رسانه های گروهی بورژوازی غربی شروع به افسانه سرایی کردند ، که گویا یکی از اهداف حکام آمریکا ، رها کردن زنان افغانستان است. سرکردگان نظام سلطه ، یعنی بوش و شریک کوچکش بلر انگلیسی ، همسران خود را به این طرف و آن طرف فرستادند تا در مورد اهمیت پایان بخشیدن به استبداد و حتی «متوقف کردن ستم بر زنان افغانستان» سخن سرایی کنند. این ها همان کسانی هستند که طالبان مرتجع را از طریق سازمان سیا و نوکرانشان در پاکستان آفریدند و در افغانستان به قدرت رساندند. کشف ناگهانی ستم هایی که بر زنان افغانستان رفته است ، از سوی اینان نه عوام فریبی ، که جنایت است. جنگ آمریکا در افغانستان (که دنباله اش تجاوز به دیگر نقاط جهان است) یک بار دیگر به طور عریان نشان داد که حلقه های زنجیر ستمگران بر دست و پای زنان ، حلقه هایی از زنجیر اسارت ستمدیدگان سراسر جهان در نظام امپریالیستی است. این یک دروغ خطرناک است که گویا امپریالیسم به رغم اتخاذ روشهای منفور (مانند دست زدن به این جنگ تروریستی بیرحمانه بر ضد هر آن کس که در مقابل منافعش بایستد ) ، می تواند برخی پیشرفت ها برای زنان ستمدیده بیاورد. چنین توهماتی با مخدوش کردن حقایق ،باعث محکم تر شدن زنجیرهای زنان و قوی تر شدن دست امثال بوش و شرکایش می شود. در حقیقت آمریکا (و امپریالیست های دیگر) خود بر جاده ی دراز و خونینی از استبداد قدم می زنند. آمریکا ، رژیم هایی را که دوست ندارد ، یا با نقشه هایش نمی خواند ، سرنگون می کند. برای کسب حداکثر سود در جهان سوم ،کارگران زن را بیرحمانه با مزدهای بخور و نیمر به بیگاری می کشد. ارتش آمریکا در هر بخش از جهان سوم که برای «استراحت و تجدید قوا» لنگر می اندازد ، زنان بومی را به بردگان جنسی سربازان آمریکایی تبدیل میکند (زنان کره ، پاناما ، تایلند یا حتی اوکی ناوای ژاپن از تعرضات جنسی سربازان آمریکایی در امان نبوده اند). آری ، این ها نشان می دهد که بهبود وضع زنان جهان چه قدر مشغله ی فکری آمریکاست! از زنان فلیپینی بپرسید که احساسشان نسبت به بازگشت سربازان آمریکایی چیست؟ تصویری که از زن افغان ، مجسم و بزرگ نمایی می شود ، بیش تر نیازهایی چون آزادی فرار از قید لباس های سنتی (برقع) است. گویی که جامعه ی افغانستان طی 25 سال گذشته با تجاوز و کشتار بی امان دولت مقتدری چون روسیه و درگیری های مسلحانه ، آوارگی ، گرسنگی و مرگ و میر هزاران کودک و زن به دلیل کمبودهای غذایی و دارو مواجه نبوده و حیاتی ترین نیازهای آنان طی چند سال حکومت دست نشانده ی طالبان ایجاد شده است. امپریالیست غربی می توانند چند دلار خونین برای تعمیر شیشه های مدارس که بر اثر بمباران افغانستان ،شکسته بفرستند. شاید چند دختر شهری بتوانند در آن کلاس ها درس بخوانند اما امروز علاقه امپریالیست ها به برابری زنان ، بیش تر از دیروز که طبق اعتراف خودشان زنان ، کودکان و اهالی غیر نظامی روستاهای افغانستان را جزء «آماج نظامی مشروع» یا «قربانیان اجتناب ناپذیر» محسوب می کردند ، نیست. هدف آمریکا آن است که این منطقه و دیگر مناطق بی ثبات جهان را زیر کنترل در آورد. آن ها پا به پای عریانی و وقاحت شگفت آور در تجاوز نظامی ، بر توهمات نیز دامن می زنند و در هر گوشی که مایل به شنیدن است ، زمزمه می کنند ، که : نظام امپریالیستی آن ها در عین حال که دست به این جنایات می زند ، می تواند حقوق دموکراتیک و ترقی و پیشرفت برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد ؛ حقوق دموکراتیک و ترقی برای توده های تحت ستم به همراه بیاورد ؛ حقوق دموکراتیک و ترقی برای توده هایی که شرایط دهشتناکشان محصول ماهیت بی رحم و جنایتکار خود امپریالسیت ها و دلالان بومی شان است.» کسانی که صمیمانه خواهان حمایت از مبارزات افغانستان هستند ، باید بدانند نخستین خدمتی که به این کار می توانند بکنند افشای فعالانه ی عوامفریبی امپریالیست ها و مقابله با جنگ تجاوز کارانه ی آن ها بر ضد مردم جهان است. بنابراین اجازه ندهند جنایاتی مانند بوش و بلر از خشم بر حق آن ها سوء استفاده کنند و دست های خون آلودشان را پشت پرده ی «آزاد کردن زنان افغانستان» پنهان کنند. بمب های آمریکایی و کماندوهای بریتانیایی ، هزاران زن افغانی را که قرار بود «نجات دهند» ، کشتند. این بمب ها نه قصد ضربه زدن به مناسبات نیمه فئودالی را داشتند و نه منفعتی در این کار و حتی اگر نیتش را هم داشتند (که نداشتند) نمی توانستند ضربه ایی به این مناسبات بزنند. تنها خود زنان و نیروهای دموکراتیک نوین افغانستان می توانند به این بافت نیمه فئودالی غیر قابل تحمل را که گلوی زنان را می فشرد ، نابود کنند و مناسبات اجتماعی را دگرگون نمایند. تنها آنان می توانند کاملاً نظام نیمه فئودالی را ریشه کن کنند و امپریالیست ها را که به خاطر منافع جهانی شان از این مناسبات حفاظت می کنند ، با لگد بیرون اندازند. تحولات رو بنایی ، آسان تر است. «ویدا صمدزی» بیست و پنج ساله ، در حال حاضر ساکن آمریکا ، در مسابقه ی انتخاب ملکه ی زیبایی دوشیزه ی زمین ، شرکت کرده است. «حبیبه سرابی» وزیر امور زنان افغانستان ، از اقدام «ویدا» در این مسابقه انتقاد کرد ، چرا که در بخشی از این مسابقه ، نامزدهای داوطلب باید با لباس شنا شرکت کنند. سرابی گفت که : ظاهر شدن با لباس شنا در برابر دیگران ، با فرهنگ افغانی مغایرت دارد. آزادی زنان باید مطابق با فرهنگ افغانستان و ارزشهای اسلامی باشد و شرکت یک دختر افغانی در چنین مسابقاتی در طول سی سال گذشته بی سابقه بوده است. شاخص های اسلامی به جای بین المللی به جای آنچه در شاخص های بین المللی با عنوان «تساوی» زن و مرد در تمام عرصه ها اعلام می گردد ،باید به لحاظ نمودن شاخض های برگرفته از شروع به «توازن» بین زن و مرد تبدیل شود. در طبقه بندی اولویت ها و نیازهای جامعه ایی چون افغانستان که سال ها مورد تهاجم دولت های استکباری است ، به جای پرداختن به شعارهای تبلیغاتی برای نجات زنان به وسیله ی احراز مناصب دولتی ، باید به معضلات و مشکلات اصلی آنان توجه گردد. هنوز خیلی از زنان ترجیح می دهند از برقع استفاده کنند ، این مسأله ایی بوده که آنان به صورت سنتی پذیرفته اند ، شاید ربطی به اسلام هم نداشت. افغانستان هنوز یک جامعه ی روستایی است. این تصور که زنان پس از طالبان ، بی حجاب خواهند شد ، صدق نکرد. خانواده ها حجاب را تشویق می کنند و به طور کلی در فضای فرهنگی ، جاافتاده که این پوشش ، بهتر است. در حقیقت ، مسأله ی برقع نشان دهنده ی مسائل فرهنگی ، امنیتی جامعه ی افغان است. از سویی سنت ها به شدت ریشه دوانده و از سویی با وجود اصلاحات سیاسی و اجتماعی پس از طالبان ، در ناخودآگاه جامعه ی زن افغان ، هنوز نوعی احساس ناامنی وجود دارد. آموزه های دینی ربطی به دوران مجاهدین ، کمونیست ها یا طالبان ندارد. هنوز هم اگر زنی از ته کوچه ، مردی را ببنید ، رویش را برمیگرداند تا آن مرد بگذرد. در کابل ، زنان مطابق با خواست و سلیقه ی خود لباس می پوشند ، در مجامع حضور می پایند ، در تلویزیون برنامه اجرا می کنند. در مزار شریف نیز همانند کابل حضور زنان در تلویزیون ، رادیو و مجامع ، هیچ گونه محدودیتی ندارد و در انتخاب نوع پوشش خود نیز آزاد هستند اما در قندهار ، وضعیت به گونه ایی دیگر است. در این شهر به ندرت می توان حضور زنان را در کوچه و بازار یا محافل دید ، اما آواز و حتی رقص زنان در تلویزیون و رادیوی این شهر زیاد دیده و شنیده می شود. همین نکته شاید گویای این مسأله باشد که به دست آوردن آزادی های مجازی و صوری سهل الوصول تر از به دست آوردن آزادی ها وحقوق بنیانی تر و ریشه ایی هستند. در هرات وضع به گونه ایی دیگر است. زنان در این شهر ، به گونه ایی سنتی از حضور آزادانه در مجامعی که مردان نیز در آن حاضر باشند ، خودداری می کنند. ضمن این که از جانب حاکمیت هرات هیچ گونه ممانعتی برای حضور زنان در اجتماع وجود ندارد. پوشش زنان در این شهر ، عمدتاً چادرهایی است که تمام بدن ، حتی صورت را در بر می گیرد. در تلویزیون هرات ، حضور زنان بسیار کمرنگ است. نمایش رقص و آواز زنان مطلقاًممنوع است ، حتی از نمایش فیلم های خارجی که زنان در آن حضور داشته باشند ، خودداری می شود مگر این که آن فیلم ها ایرانی باشند. بخش چهارم : ظلم به زنان عراق غربتی نو در ابوغریب گزارشی درباره ی آزار و اذیت زنان و کودکان بازداشت شده در زندان ابوغریب 10 می 2004Yellow Times News برگردان : الف . آناهیتا به گزارش مأمور عالی رتبه ی حقوق بشر از کشور انگلیس ، «آن کلوئد» ، زنی عراقی که بیش از هفتاد سال سن دارد و به مدت شش هفته در زندان محبوس بوده ، توسط سربازان آمریکایی مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. کلوئد به یک روزنامه ی انگلیسی می گوید :« زن سالمندی را تحت کنترل در آورده ، به کمر وی زین می گذارند و یکی از سربازان آمریکایی بر پشت وی سوار می شود.» خبرنگار الجزایری که هنگام جمع کردن خبر برای شبکه برای تلویزیون ایندیپندت کشور خود در ماه نوامبر توسط نیروهای آمریکایی دستگیر شده و به مدت دو ماه در زندان ابوغریب محبوس می گردد ، مصاحبه ایی را انجام داده است. این خبرنگار که «الباز» نام دارد ، ابراز می دارد که وی شاهد کتک زدن دختر نوجوانی عراقی در زندان ابوغریب توسط نیروهای آمریکایی بوده است ؛«سربازان آمریکایی نیمه های شب دختر دوازده ساله ایی را به درون سلول آوردند. او برهنه بود و جیغ می زد ، فریاد می زد که او را کتک زده اند ، برادر این دختر در سلول کناری حبس بود و فقط صدای گریه و فریاد خواهر خود را می شنید. این مسأله بسیار ما را متأثر کرد ؛ زیرا این دختر کودکی بیش نبود.» «الباز» ادامه می دهد که هم چنین شاهد کتک خوردن پسر پانزده ساله ایی همراه با پدرش بود ؛ «عکس های تمامی این فجایع ظالمانه در یک رقابت مخوف شرکت می دادند و تصویری را که برنده ی این مسابقه ی نفرت انگیز می شد ،به دیوار چسبانده ، یا به عنوان تصویر اول روی پرده ی کامپیوتر های دستی ثبت می کردند.» تا کنون گزارش های خبرنگاران آمریکا درباره ی آزار و اذیت زنان و مردان عراقی که توسط نیروهای آمریکایی زندان ابوغریب بازداشت هستند ، بسیار محدود کننده بوده است. به تازگی از وجود فیلم های ویدئویی و تصویرهای برهنه ی زنان و مردان بازداشت شده ، تصاویر تجاوز یکی از سربازان گارد آمریکا به یک زن عراقی بازداشت شده در زندان ابوغریب خبر داده اند. به گزارش خبری «ان.بی.سی» ارتش آمریکا وجود فیلمهای ویدئویی و عکس هایی را که در آن پسران نوجوان عراقی توسط نگهبانان عراقی مورد تجاوز قرار گرفته اند ، تأیید کرده است. با شنیدن این خبر ، هاله ایی از جزئیات چگونگی آزار و اذیت زنان و کودکان محبوس در دست نیروی آمریکایی پدیدار می شود ؛ روز دوازده آوریل ، خبرگزاری «دنور پست» گزارشی درباره ی مجازات سربازان آمریکایی که همکاران زن خود را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده اند ، به چاپ رساند. طبق این گزارش تمام این موارد مربوط به آزار و اذیت های جنسی از طرف سربازان مرد به سربازان زن نبوده است ، بلکه یکی از مأموران عالی رتبه ارتش آمریکا نیز به دلیل حمله و تجاوز به یک زن عراقی در زندان ابوغریب متهم به پرداخت 500 دلار جریمه ی نقدی شد و رتبه اش در ارتش آمریکا تنزل کرد. برای سرباز دیگری که یک پسر عراقی را مکرراً مورد آزار و اذیت قرار داده بود ، یک دادگاه آرام و بی صدای نظامی تشکیل شد. برای زنان زندانی عراقی ، تجاوز جنسی شرمندگی دردناکی به همراه دارد. 12 می 2004 Los angeles times طبق گزارشی از «تریس ویلکین سون» هنوز مشخص نیست که چه تعداد زنان عراقی بازداشت شده در زندان ابوغریب مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند اما بدون شک آنان که مورد تجاوز قرار گرفته اند در یک شرم ابدی به سر می برند و حتی می توانند از طرف یکی از مردان خانواده به قتل برسند. یکی از زنان به وکیل خود گفته است که او را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان مرد کرده اند. دیگری می گوید آن چنان توسط سربازان آمریکایی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته که بیهوش شده است. ارتش آمریکا یک مورد آزار و اذیت جنسی زنی بازداشت شده در زندان ابوغریب را تأیید کرده است. سخنگوی پنتاگون از هزار و دویست تصویر که اجازه ی انتشار نیافته اند و درباره ی آزار و اذیت در زندان ابوغریب هستند ، خبر داده است. بسیاری از مردم عراق اعتقاد دارند که آزار و اذیت جنسی زنان در بازداشت گاه ها و زندان هایی که سرپرستی آنان به دست نیروهای آمریکایی است ، بسیار شایع است. زنانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند ، بعد از رها شدن از زندان به دلیل این که از اجتماع و حقوق اجتماعی طرد خواهند شد تلاش می کنند که این موضوع را انکار کنند ، زیرا زندان رفتن برای زنان و مورد تجاوز قرار گرفتن ، شرم و بی حیثیتی را برای خانواده به ارمغان می آورد. «رجا حبیب خوزایی» که متخصص زنان و زایمان است و یکی از سه زنی است که در شورای حکومت عراق حضور دارد ، میگوید :«بعضی از زنان در عراق در تلاشند که به جزئیات آزار و اذیت زنان زندانی در زندان ابوغریب و دیگر زندان های نیروهای آمریکایی در عراق دست پیدا کنند. آن ها اعتقاد دارند که بسیاری از زنان در ارتباط با این مسأله صحبت خواهند کرد.» یک گروه از زنان وکیل که در ماه مارس امسال به ملاقات زندانیان ابوغریب رفته بودند ،می گویند موکلان آنان ابراز کرده اند که اعمال آزار و اذیت و رفتارهای تحقیر آمیز در زندان بسیار زیاد است. چهار زن از نه زن بازداشت شده ایی را که این وکیلان بعد از ساعت ها انتظار ملاقات کردند مدعی هستند که اتهام آن ها هنوز مشخص نشده است! یکی از وکیلان به نام «صحرا جانبی» می گوید سخن گفتن درباره ی تجاربشان در زندان برای موکلان بسیار سخت و ناگوار بود. ما نمی توانستیم راحت و آزادانه صحبت بکنیم ؛ زنان بسیار آسیب دیده بودند و در حین صحبت کردن مدام گریه می کردند.» یکی از بازداشت شدگان ، راحت صحبت می کند. طبق گفته های وکیل جانبی یکی از زندانیان میانسال زن ، راحت به صحبت کردن پرداخته و گفته است که برای او مهم نیست اگر نگهبانان او را تنبیه کنند. او به وکلا می گوید وی را مجبور به برهنه شدن در مقابل نگهبانان کرده اند. در این زمان مترجم عراقی که در اتاق حضور داشت و از گفتگوها یاداشت بر می داشت ، از شرم سر خود را به سوی دیگری چرخاند. در ماه مارس ، سخن درباره ی آزار و اذیت جنسی و جسمی بسیار شایع بود. وکیل ها و مأموران عراقی می گفتند که نیروهای آمریکایی و سرویس سری حکومتی ، شرایطی را فراهم کرده اند که آزار و اذیت بازداشت شدگان را به سادگی موجب می شد. جانبی می گوید :بسیاری از زنان قادر به صحبت کردن در مورد آنچه بر آنان در مدت بازداشت گذشته است ، نیستند. آنان و خانواده شان تلاش می کنند آن طور وانمود کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است. یکی دیگر از وکیلان به نام «آمول صعودی» می گوید که موکل وی بعد از تجاوز جنسی و زخم چاقو خوردن توسط نیروهای آمریکایی ، بیهوش شده است. پنج عراقی که قبلاً بازداشت شده بودند به وکلای خود گفته اند کتک خورده اند ولی به آنها تجاوز جنسی نشده است. جانبی می گوید : «آن ها بسیار خجالت زده اند.» این زنان می گویند :« ما نمی توانیم به شما چیزی را توضیح دهیم... ما خانواده داریم... ما نمی توانیم از اتفاقاتی که در زندان برای مان افتاده صحبت کنیم.» جانبی می گوید :« این زنان سکوت کردن را بهترین محافظ خود می دانند.» طبق گزارش «سوزان گلدنبرگ» وابسته ی مطبوعاتی «گاردین» در خاورمیانه ، حکومت اشغال و جنایت در آرام ترین مناطق عراق ، ابعاد انفجاری پیدا کرده و زنان را به درون خانه رانده است. پلیس به «سوزان گلدنبرگ» که از بغداد برای «گاردین» گزارش می کند ، گفته است بهای زنانی که توسط دلالان داد و ستدی جنسی زن (ترافیک) در عراق ربوده و در بازار به فروش می رسند ، شصت پوند استو «نادیا» دختر جوانی است که در یک کافی شاپ در محله ی سابق اشرافی بغداد کار می کند و به تن فروشی اشتغال دارد. او که از حمله ی یک دسته آدم ربا در رفته است به «گلدنبرگ» می گوید :فکر می کنی این دار و دسته ، فقط دخترانی مثل من را می دزدند؟ نه ، هر دختری در خیابان ، همین وضع را دارد. این کار را به خاطر انتقام نمی کنند ، یا به خاطر کاری که دارم. این به خاطر این است که آن ها هر کاری دلشان بخواهد ، می توانند بکنند. روشن است که در عراق کنونی به دست آوردن ارقام آماری ، غیر ممکن است ولی «گلدنبرگ» آمار تکان دهنده ایی دارد که از اعداد نمونه وار سرشماری ، گویاتر است ؛ «وقتی در 14 اکتبر مدارس دوباره باز شد ، نیمی از کلاس ها خالی بودند. والدین ، دختران خود را در خانه نگه داشتند ، چون مجبور بودند بین دانش و امنیت ، یکی را انتخاب کنند.» «سوزان گلدنبرگ»مقاله ی خود را با شرح حال «امنیه» آغاز می کند که مجبور شده است سالن زیبایی اش را تعطیل کند. او خود در ماه ژوئن مورد حمله ی مردان مسلح قرار گرفت ، شاگرد نوجوان و مشتریانش در معرض حملات مکرر آدم ربایانی قرار گرفته اند که دختران را دزدیده ، بعد از تجاوز در ترافیک زن به خدمت می گیرند. کافی شاپ همسایه اش مرکز تیر اندازی مداوم ست. «گلدنبرگ» می نویسد :« این است پیشرفت اوضاع در عراق بعد از جنگ ، که تحت حکومت اشغال و جنایت ،در آرام ترین مناطق آن ابعاد انفجاری پیدا کرده و زنان را به درون خانه رانده است.» گلدنبرگ خاطر نشان می کند که ربودن و تجاوز را به زنان مشخصه ی همه ی انواع جنایاتی است که در عراق بعد از جنگ رواج یافته است ؛ چه این جنایات از نوع انتقامجویی سیاسی و یا خانوادگی باشد ،چه حاصل کینه توزی ، چه جنایات دار و دسته های دزد و رقیب که در ترافیک زنان ، قاچاق و سرقت بعد از درهم شکستن سیستم انتظامی جامعه در جنگ معمول شده است. «عصمه» یک مهندس بیست و چند ساله که «گلدنبرگ» با مادر او صحبت کرده است هنگامی که همراه مادر ، خواهر کوچک تر و یک پسر عموی جوانش در بازار مشغول خرید بود ، مورد حمله ی مردانی سوار بر یک کامیون قرار گرفت که به روی آن ها آتش گشودند و او را ربودند و در در مزرعه ایی بیرون شهر مورد تجاوز گروهی قرار دادند. از آن به بعد او دیگر حرف نزده است ، در خانه نشسته و با مادرش کارت بازی میکند.



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:30 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

استیفای حقوق بانوان معظم ، توجه مسئولین و مقامات میهن به جایگاه رفیع زنان و مقام و منزلت الهی آنان و توجه ویژه به مساله ی اشتغال این جلوه های جمال خداوند ،از جمله مباحثی است که در این نوشتار به طور اجمال به آن پرداخته شده است ؛ بانوان نباید به خاطر کار در خارج از منزل ، از ایفای وظایف مادری و همسری غفلت بورزند. حضرت امام خیمنی (ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی ضمن تأکید بر این که شغل مناسب ، برای زن هیج ممانعتی ندارد ، می فرماید: «در طول سلطنت پهلوی کوشش کردند که مادران را از بچه ها جدا کنند و به آنها تلقین کردند که بچه داری چیزی نیست ، شما به ادارات بیابید ، که این مبدا بسیاری از مفاسد است.» متولیان این امر باید در نظر داشته باشند که در زمینه اشتغال بانوان نگرش جامعه اسلامی ما با نگرش جوامع غربی متفاوت است. در جوامع غربی همه زنان باید همچون مردان اشتغال به کار داشته باشند ولی در ایران اسلامی بنابر فرهنگ سنتی و بافت خانوداگی و بنابر حکم شارع مقدس در امر نفقه و نهادن آن بر دوش مرد ، اشتغال زنان امری ضروری و حتمی نیست. زن به دلیل مسئولیت خطیر مادری و پرورش انسان ،بستر حرکت جامعه به سوی کمال است و مرد مسئول تهیه و پرداخت نفقه ی خانواده به ویژه مسئول تأمین هزینه زندگی زن می باشد. نکته ی شایان ذکر دیگر این که مقتضیات شغلی مثل مرخصی زایمان برای زنان باردار ، تهمیدات کاری و معافیت مالی استفاده از مرخصی یک سوم ساعت کار روزانه و محرومیت زنان از برخی از شغلها که عملی روا و مطلوب به نظر می آید ، از دیدگاه غربیان ، تبعیض محسوب می شود. ضمناًباید خاطر نشان ساخت که علی رغم تلاش های انجام گرفته در جای جای دنیا و نیز در کشور ما هنوز زنان از جایگاه خاص خود برخوردار نمی باشند. با این حال می بینیم که نوعاًدر کلیه کشورها نوعی تقسیم شغل برای مردان و زنان وجود دارد ولی تمرکز زنان در شغل های کشاورزی و دامداری و دفتر داری و شغل هایی از این قبیل به خاطر این است که از آموزش های آسان تری برخوردار است و در مواردی ریشه های تقسیم مشاغل مبتنی بر آداب و رسوم اجتماعی می باشد. نوعاًمشاغل مالی و پست های بالای مدیریت ، بیشتر در اختیار مردان قرار دارد و به جز چند مورد استثنایی در کشورها تبعیض شغلی به چشم می خورد. در برخی از کشورها مانند اتریش زنان از شرکت در جنگ و حضور در مشاغلی همچون آن مستثنی هستند ولی در بسیاری از کشورها ممنوعیت زنان در این امر برداشته شده است. در گذشته در فرانسه مرد می توانست مانع انتخاب شغل یک زن باشد اما در سال 1385 این نیز لغو شد. در کشور ما بانوان پس از وقوع انقلاب اسلامی در مشاغل بهداشتی ، فرهنگی ، آموزشی ، پژوهشی ، خدماتی و بعضاً قضایی و حتی در نیروی انتظامی مشغول به کار شدند. با این حال باید تدابیری اندیشید که زنان بتوانند توانمندیهای خود را کاملاًبه منصه ی ظهور بگذراند. علاوه بر آن که اسلام بر استقلال مادی زن و نیز حضور وی در جامعه نیز تأکید می ورزد. ما پیرو کتاب آسمانی هستیم که می فرماید ؛ للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء مما اکتسبن» مردان و زنان از آن چه کسب می کنند برخوردارند. ثروت حضرت خدیجه (س) که از راه تجارت حاصل شده بود پشتوانه ای عظیم برای حمایت از اسلام شد. آیه ی بیعت پیامبر اکرم (ص) با زنان نیز اهمیت نقش آنان در سیاست و امور اجتماعی را نشان می دهد که نمونه ی بارز حضور زنان در اجتماع و اهمیت آن ایراد خطبه توسط حضرت زهرا (س) در جمع مسلمانان در مسجد کربلا می باشد ، اما چنان چه اشاره شد زنان ما در کشور اسلامی عزیزمان هنوز با وجود تلاش های انجام گرفته به جایگاه خاص خود نرسیده اند زیرا از سوی خود زنان و نیز از جانب دیگران موانعی در این راه پدید آمده است که بعضاً به آنها اشاره می شود ؛ 1- زنها با همان معیارهایی سنجیده می شوند که مردها با آنها مورد سنجش قرار می گیرند و این مانع خودباوری آنان می شود. 2- اصولاً کسانی می توانند مدیر خوبی باشند که میدان خوبی را تجربه کرده باشند و چون در گذشته زنان به حاشیه رانده شده بودند و از حقوق خود محروم بودند در این امر چندان تجربه ای کسب نکردند. 3- حاکمیت تفکر مرد سالار ی ، به عنوان مثال گمان بسیاری از مردان بر این است که زنان به خاطر دارا بودن مسئولیت های خانوادگی مثل مادری و همسری نمی تواند مدیر خوبی باشند. این امر باعث به گوشه رانده شدن آنها گشته است. 4- برداشتهای نامناسب از شأن زن و استقلال مالی زن ، موجب تمرد وی می شود که در گذشته این نگرش ، بسیار رواج داشته است. 5- برداشت غلط از مدیریت که می اندیشند مدیر باید فردی خشن ، می شود که در گذشته این نگرش ، بسیار رواج داشته است. 6- برداشت غلط از مدیریت که می اندیشند مدیر باید فردی خشن ، پرخاشگر و مستبد باشد و بیش از همه ، مناسب نبودن عرصه اجتماع با شئونات زن مسلمان در دوران پیش از پیروزی انقلاب و عواملی از این دست ، سبب کنار ماندن زنان از احراز پست های مهم مملکتی گشته است. به هر حال شایان درک است که سپردن مسئولیت های کلیدی و مدیریتهای کلان به زنان در فرهنگ جامعه تأثیر بسزایی خواهد داشت و عملاً ذهنیت های غلط و ناروا درباره آنان را اصلاح می نماید. بنابراین برخوردها ، موضع گیری ها ، رفتارها و عملکردها دارای پیام است و در فرهنگ سازی مؤثر می باشد. اگر زنان بر اساس شایستگی به کار گرفته شوند ، می توانند در محیط های اطلاع یابی و تصمیم گیری ، نقش آفرین و تأثیر گذار باشند و از توانایی های علمی ، سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی خود بهره های فراوانی نصیب جامعه نمایند و از عهده کارهای کلان اجرایی به خوبی برآیند ، مضافاًاین که خطر سوء استفاده از پست و مقام از ناحیه زنان کمتر است و آنان ثابت کرده اند در مسئولیت پذیری و سالم نگه داشتن امور ، اگر از دیگر مردان دقیق تر و کارآمدتر نباشند ، کمتر نیستند. در خاتمه ضمن تأکید بر در نظر گرفتن نقش کلیدی زن در خانواده و توجه و پرهیز از نگاه جنسیتی در واگذاری پست های جامعه و تقویت مشارکت آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی نکاتی چند متذکر می گردد ؛ 1- تقویت بنیه ی فکری و ارزشی و توسعه ی ظرفیت ها و قابلیت های آنان به منظور احراز پست های کلیدی. 2- توسعه ی مشارکت زنان در سطوح مختلف از طریق اعطای مسئولیت و توسعه ی مسئولیت پذیری آنان در جهت انتشار عقاید حقه. 3- ایجاد انگیزه ی بالا در میان زنان از طریق مطرح کردن توانمندی ها و استعدادهای مثبت آنان و فراهم نمودن شرایط لازم این امر که زنان بتوانند توانمندی های خود را به منصه ی ظهور برسانند. 4- اشتغال زنان و پرداختن به فعالیت های اجتماعی مفید و مؤثر که می تواند تا حد زیادی به رشد اقتصادی کشور کمک کند. 5- اعطای پست های بالا به زنان لایق و کارآمد و مخلص و بهره مند ساختن جامعه از خدمات آنان. 6- ایجاد خودباوری در زنان از راه بالا بردن سطح تونمندی های فردی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی آنان.
دکتر افتخاری



نوشته شده در شنبه 92 مهر 13ساعت ساعت 1:28 عصر توسط سید.محمد علی شهرام شمس| نظر بدهید

طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Night Skin